سلام وقت بخیر لطفا دوستانی که تجربه دارن پاسخ بدن من در یک گروه به طور کاملا تصادفی با یک آقا آشنا شدم که ایشون شاعر هستند ایشون ابتدا به من درس میدادن تا مدتی اما کمی هم از زندگیشون تعریف کردن که دور از خانواده در تهران هستند و شاغل و تحصیلاتشون هم کارشناسی ادبیات و عربی راستش من از گذشته ام گفتم و ایشون هم گفتند انسان مهربان و فهیمی هستند به من علاقه دارند و خیلی پیگیرند و حالا هم بعد دو ماه و مقداری پیشنهاد ازدواج دادن و به خاطردیدن من اونم با اطلاع کامل مادرم من رو به صورت حضوری دیدن انسان جدی آینده نگر نکته سنج و مهربان و تلاشگری هستند با احساس و منطقی و خیلی خیلی اخلاقیاتمون به هم نزدیک هست بنده ۱۹ سالمه ولی در ابتدا چون اصلا فکر نمیکردم ازدواج و...پیش بیاد و ابدا قصدش رو نداشتم گفتم ۲۰ سالمه و الان نمیدونم چطور بگم ۱۹ سالمه ؟کمکم کنید و تازه کنکور دادم و به ایشون گفتم درس خوندن برام خیلی خیلی مهمه چون خیلی تلاش کردم و بسیار موفق شدم و کنکور پزشکی دادم ایشون گفتن تا دکتری کنارت هستم متین و ارام هستن حقوق ایشون ۴ میلیون و خورده ای هست و از نظر خودشون وایشون کمه مادرمم میگه نه درس بخون ...حالا بین دو راهی موندم من اصلا علاقه به ازدواج نداشتم و اصلا بهش فکر نمیکردم عاشق درسم و ایشونم قبول کردن ولی زندگی هم مسئولیت داره سر دوراهی قرار گرفتم که نکنه پشیمون بشم؟لطفا راهنماییم کنید