سلام.(من ۱۹ سالمه و اون دختر ۱۸)سه سال پیش عاشق دختر عموم شدم و مطمئن بودم اونم به من علاقه داشت. ولی من اولین بارم بود.این حس دوست داشتن برام غریب بود.نمیدونستم عاشقی چیه.میترسیدم نتونم خوشحالش کنم.میترسیدم بعد یه مدت ولش کنم و دلشو بشکنم. خلاصه بعد دو سال و نیم یه شب حرف دلمو بهش گفتم، گفتم دوست دارم و اونم منو قبول کرد و گفت منم همیشه دوست داشتم. ولی بازم میترسیدم خیلی خیلی میترسیدم از اینکه دلشو بشکنم میترسیدم.واسه همین بزرگترین اشتباه زندگیمو کردم گفتم من دوست دارم ولی نمیتونم باهات باشم.فکر میکردم همین اول کار جلوشو بگیرم شاید راحت تر فراموشم کنه ولی اینجوری نبود.بعدش رابطه مونو قطع کردم.اون بیچاره هم غرورشو گذاشت زیر پاش و هر چند وقت یه بار ازم میخواست برگردم کنارش.این اصرار هاش باعث شد ترسم بیشتر بشه.خلاصه بعد از ۶ ماه افسرده شدم.چندین بار قصد خودکشی داشتم.خیلی دوسش داشتم ولی نمیتونستم بهش بگم دوباره با من باش.اون دختر غرورشو بخاطر من گذاشت زیر پاش.حتی اگه قبولم میکرد نمیتونستم تو چشاش نگاه کنم.ولی یه روز بهش گفتم بدون تو نمیتونم زندگی کنم.اونم سریع قبولم کرد.ولی بعد چند روز گفت میخوام تنهات بزارم و انتقام اشکامو ازت بگیرم.حق داشت ولی من نمیتونستم بدون اون به زندگیم ادامه بدم مطمئن بودم اگه اون روز تنهام میذاشت خودمو میکشتم. با کلی اصرار پیشم موند.میدونستم حتی اگه بمونه هم هیچوقت عشقی که بهش دارمو باور نمیکنه ولی بازم میخواستم کنارم باشه حتی اگه ازم متنفر هم باشه حتی اگه بدترین حرفارو بهم بزنه حتی اگه بدترین کار ها رو در حقم بکنه بازم میخواستمش...همه چی به نظر خوب میومد.۷ ماه از رابطمون گذشت و تو این مدت من هر روز خودمو سرزنش میکردم هرشب گریه میکردم و دعا میکردم و میگفتم کاش عشقی که بهش دارمو باور کنه. تا دیشب بهم گفت باورت ندارم گفت تو اگه منو دوست داشتی اون کارو باهام نمیکردی،باعث ریختن اشکام نمیشدی،باعث له شدن غرورم نمیشدی.گفت من خیلی دوستت دارم.گفت با اینکه خیلی در حقم بدی کردی نمیتونم بدون تو زندگی کنم و هیچوقت تنهات نمیزارم ولی هیچوقت دوست داشتنتو باور نمیکنم. من واقعا دوستش داشتم و دارم بیشتر از هر چیزی.میدونم اشتباه خودم بوده.میدونم مقصر خودم هستم.ولی اینکه به کسی که دوستش داری ابراز علاقه کنی و اون باور نکنه خیلی سخته.لطفا بهم بگید چیکار کنم چجوری خودمو بهش ثابت کنم.ببخشید خیلی طولانی شد