به نام خداوند پاکی ها...
با عرض سلام و وقت بخیر خدمت همه * دوستان عزیزی که هم اکنون در حال مطالعه * این مشکل بنده هستن و احتمالا درد مشترکی بامن دارند و به دنبال راهی برای علاج این مشکل در خودشون هستند
وهمینطور عرض خسته نباشید و خداقوت خدمت همه * دوستان،دست اندرکاران وعزیزانی که برای این سایت تلاش میکنند،زحمت میکشند و وقت میذارن تااین سایت بستری باشه برای کسانی که تو زندگیشون بامشکلاتی دارن دست و پنجه نرم میکنن که دیگه تحمل چنین مشکلاتی براشون طاقت فرسا یاغیرقابل کنترل شده و نمیدونن که چیکارباید بکنن...مثل خوده من!!
سخن کوتاه میکنم و سریعا به اصل مطلب میپردازم...
بنده جوانی هستم ۲۵ساله که سالهاست (حدود ۹سال) درگیره مصرف انواع مواد محرک و مخدر اعم از سنتی و صنعتی و انواع قرص های روان گردان و یا آرام بخش های قوی بدون تجویز پزشک شدم و بخاطره استفاده * بی رویه و خارج از کنترلم دچار خیلی از مشکلات روحی روانی،اجتماعی،خانوادگی،عاطفی و در کل همه * جنبه های زندگی شدم...مواد مخدر خیلی زود و خیلی هم بشدت تاثیرات مخرب ومنفی خودش رو روی تمام جنبه های زندگیم گذاشت و من وقتی متوجه شدم که کار از کار گذشته بودو من بشدت چه از نظره روحی و روانی و چه از نظره جسمانی درگیرو آلوده * این موادها شده بودم وحتی توانایی کنترل میزان مصرفم روهم از دست داده بودم و هرروزهم به میزان مصرفم اضافه و اضافه تر میشد...تاجایی که دیگه حتی توانایی اختیار و کنترل خیییلی چیزای دیگه * زندگیم روهم از دست دادم و این رو به وضوح احساس میکردم که این من نیستم که دارم واسه * خودم و یازندگیم تصمیم میگیرم بلکه این مواد مخدر بود که برای من و زندگیم تصمیم میگرفت و منم چاره ایی جز اطاعت نداشتم...خلاصه اینکه من ۹سال تو کوچه پس کوچه های تاریک و سیاهه مواد مخدر پرسه زدمو توی این تاریکی هاو بی کسی ها چک و لگده موادو خییییلی خوردمو خیلی تاوانشو پس دادم...
تااینکه بالاخره یه روزی خداوند به ما نظری کردو درست وقتی که به اخره خط رسیده بودمو درحال فرو کردن سورنگ آمپوله هوا تو رگم بودم تا خودمو ازاون وضعیتو ازاون زندگی نکبتبار نجات بدم یه کارت طلایی واسم فرستادو خلاصه طی یه اتفاقاتی من برای ۴۰روز رفتم به یه مرکز بازپروری اعتیاد و به شکرانه اش بااینکه مرگ رو باچشام دیدم اما بالاخره تونستم پاک بشمو ۴۰روز رو تواون مرکز من بدون مصرف مواد سر کنم...منی ک حتی ۱ساعتم نمیتونستم بدون مواد زنده بمونم...
حالا حدود ۱۰یا ۱۵ روزی میشه که از اونجا ترخیص شدمو شکره خدا به زندگی عادیم برگشتم اما چیزی کحالا وااااقعا داره منو عذاب میده و تحت فشار قرارم میده وسوسه برای حداقل یکباره دیگه مصرفه...که من حودم میدونم؛عیییین روز واسم روشنه ک مصرف حتی همون یکباره دیگ مواده مخدرهم برای من حکم بازگشت ب همون روزای تلخ و تاریکه اعتیادو داره و من دیگ واااقعا نمیخام ک برگردم ب اون روزا...اماازطرفی هم توان مقابله بااین وسوسه * شدید روهم ندارم و مطمئنم که اگه نهایتا تا ۱۰روزه دیگه نتونم راهکاری برای این مشکلم پیدا کنم مجددا گرفتاره مصرف میشم...
حالا با تمام این تعاریف میخاستم بپرسم و بدونم که آیا ابزاره کارآمدی برای مقابله و رد کردنه این وسوسه های گاه و بیگاهی ک میادسراغم و واااقعا منو تحت فشار و آزارو اذیت قرار میده وجود داره؟؟
من باید تواینجور مواقع چیکارکنم؟از چه ترفندهایی برای مبارزه بااین وسوسه ها استفاده کنم؟؟
اگه لطف کنید وقت بذارید و یه راهکاره اصولی و کارآمد بهم یاد بدید منو مدیون خودتون کردید و من دستتون روهم میبوسم...امیدوارم که هرچی از خداوند میخاید در زمان و مکان مناسب خودش بهتون بده و همیشه زیره سایه * لطف و رحمتش قرار داشته باشید...
باتشکر مهرشاد هستم یک معتاده درحال بهبودی