سلام. من شغل هم نصاب هست و اوضاع معمولی دارم. حدودا پارسال بود یک دختر خانمی با من تو اتوبوس هم مسیر بود. من کم کم از ایشان خوشم اومد. حدودا یک ماه و نیم قبل از اینکه کرونا بیاد فهميدم اون دختر خانم هم از من خوشش اومده اخه یک کاری هایی میکرد که معلوم بود یعنی من تا حالا تو عمرم کسی رو ندیده بودم که انقدر غیر مستقیم و واضح ابراز احساسات کنه . خلاصه گرونا اومد من دیگه ایشون رو نديدم ولی واقعا خیلی بهش وابسته شده بودم و از دیدنش انگار انرژی میگرفتم . از خدا خواستم ببینمش تا احساسات خودم رو بهش بگم. بعد از ماه ها ایشون رو همین سه هفته پبش بود دیدم بهشون پیشنهاد و احساسات ام رو گفتم ولی ایشون جوابشون منفی بود. من بعد یک هفته افسردگی و داغون شدن الان فراموشش شون کردم ولی هنوز که هنوزه ذهنم درگیره و با خودم میگم چرا با احساسات من بازی کرد. چرا اون حرکات واضح رو انجام میداد . هنوز که هنوزه ذهنم درگیره .
دوس داشتم زندگی ام رو با اون دختر میساختم . اون دختر رو خیلی دوس داشتم حتی حاضر بودم جونم رو هم بهش بدم بلکه بتونم باهاش ازدواج کنم. دوس داشتم همه چیزم رو بدم تا بتونم خوشبختش کنم .
تنها سوالی که درگیرشم این هست که چرا باعث شد با اون کاراش من عاشقش بشم. چرا با احساسات من بازی کرد.
راهنمایی ام کنید چیکار کنم ؟