سلام.
من شوهرم رفیق زیاد داره.خودشم مسجدیه.رفیقایی رو انتخاب میکنه که راه کج رفتن و با فوتبال اونا رو جذب میکنه و کم کم هدایت و مسجدی و نماز خون و...از مجردی اینطوری بود.ولی الان دیگه همه زندگیش همینطوره،میره سرکار،میاد غذا،بعد خواب،بعد پیش رفیقاش(البته همه عالی ان،خیالم راحته که یا مسجده یا فوتبال یا سرکار،یا میره دور میزنه باشون یه نوشابه ای چیزی میخورن،اگه ولشون کنه،ممکنه برگردن به اشتباهاتشون)خلاصه حرفم اینه،خیلی وقته دیگه باهم نمیریم بیرون.مهمونی خونه خواهرم یا برادرم نرفتیم.خونه بابام اینا میاد.اما نه هرروز(ولی شوهرخواهرم اینا همیشه میرن خونه بابام و منم دلم میخواد بیشتر رفت و امد کنیم)منو دوس داره خیلی.اما باهم نیستیم زیاد.دلم میخواد منم رفیقش باشم تا بیشتر بامن باشه.خسته شدم.
لطفا یه راه حل بدین چه کنم که خانواده دوست بشه.ما نزدیک ۳ساله ازدواج کردیم.بچه هم نداریم فعلا.من ۲۷سالمه،آقامون۲۸سالشه.
ممنون.