سلام دختری 27 ساله هستم که الان تقریبا سه ساله که نامزد هستیم به خاطر مشکلات مالی که داشتیم نتونستم تا حالا بریم سرخونه زندگیمون اما الان همه چی درست شده بود و ما قرار بود بریم ماه عسل بعد زندگیمون رو شروع کنیم که نامزدم دچار افسردگی و بی تفاوتی به زندگی شده و میگه شرایط روحی شروع زندگی رو ندارم و میگه اگه نگران آینده * تو نبودم حتما ازت جدا می شدم حالش خوب نبست و حتی از خودشم بدش میاد حتی خانواده و بچه و سقف مشترک براش بی معنی شده و هیچی خوشحالش نمیکنه