سلام خسته نباشید <br>
من ۲۳ سالمه و یه دختر دوسال دارم و ۵ماهه باردارم ... سال ۹۵ ازدواج کردم (( پنهان نباش من همسرم قبل من دوتا زن داشته و طلاق داده تو عقد <br>
هروقت ازس میپرسبدم دلیل جدایی تون چی بوده همیش میگف نمیخاسمش از اول و خانوادش میگفتن ولخرج بوده و بقیه یچیز دیگ میگفتن <br>
دیگ گذشت چند ماه یدفعه بهم گقت ک خیلی زن قبلیش رو دوست داشته عاشقش بوده بخلطر اینک زنش کسی دیگ ای میخاسته اجبار ب ازدواج شده بعد چند ماه زنش خیانت میکنه با کسی میفهمه هست دیگ بمشکل میخورن و جدا میشن <br>
بهم گفت ک خیلی منتظر بوده ک زنش برگرده پیشش دوباره اما ازدواج کرده و وقتی ازدواج کرده اینم بفکر ازدواج افتاده و اومده بود ))<br>
شوهرم همش بهم خیانت میکنه هم جنسی هم عاطفی چت تلفن <br>
دوران حاملگی قبل حاملگی بعد زایمان هرراهی رفتم فایده نداشت <br>
خاسم طلاق بگیرم حتی پاسگاه دادگاه رفتم ۴ماه قهر کردم حتی جهازمم بردم اما دوباره برگشتم بخاطر بزرگترا <br>
فقط خیانتش نبود بی مسعولیتی بی محبتی بی توجهی رابطه جنسی کم و بی توجه فزق کرده بود اخه کار قبلیش<br>
جوری بود هفته هفته خونه نبود و تنها بودم دیگ تااینک ایندفعه قهر کردم کار شرکت پیدا کرد میره شرکت همم خونم کلا اوردیم دور از دسترس خانواده ها شهرستان دیگ ایم دوریم...<br>
یه ادم بد اخلاق وخشک خیلی سرم داد میزنه سر بهانه های الکی داد میزنه گیر میده <br>
بی توجهه یکسره تو گوشی ن الان کلا از اول همیجور همیس معتاد گوشی از سرکار ک میاد تاوقتی بخوابه تو گوشی <br>
دو ماه بود دوباره برگشته بودم ک باتوجه با چیزای ک دیدم دوباره داخل گوشیش قصد جدایی جدی رو داشتم باخانوادس خیلی صحبت کرده بودم اونا یجورای گفتن هرکار خودت میدونی بکن ما حریف شوهر نمیشیم چون حرف هیچکسم گوش نمبکرد نمیکنه..تااینک گذشت و من تصمیم جدایی رو داشتم یک دفعهب خودم اومدم دیدم باردار شدم من جلوگیری کرده بودم قورص خورده بودم اما قورصه بهم نیوفتاد کلی ماجرا خون ریزی و بعد مدتی فهمیدم باردارم مادرم خیلی گفت سقط کن و خیلی های دیگ گفتن نگهرندار اما چون همسرم فهمید تست دیده بود نقطه ضصفی شده بود براش گفت اگ بندازی ازت شکایت و دیه میگیرم منم ترسبدم نگهش داشتم . تازگیارابطه مون هفتگی یبار شد شایدم بیشتر اونم ک اون زود ارضامیشد بفکر من نبود دیگ نیاز من براش مهم نی..اما مجددن فهمیدم ک همسرم دوباره با زن های خراب رابطه داره و پیام های فجیع و قرار رابطه جنسی میزارن واقعا دیگ کفریم کرده بود ک من هرزبونی باهاش صحبت کردم بهانه های الکی بهم جواب میداد گفت چون بارداری و فلان چیز های غیر منطقی بعدم گفت از کاراش دست بردار نیس هعی منو متهم میکنه خودمم عفونت رحمی گرفتم بشدت سوزس خارش دارم اما یذره بفکر من نی رابطه هاش رعابت نمیکنه....دوشب پیش باهم درگیر شریم خیلی رو هامون بهم باز شده واقعا اون خیلی خانوادم فوهش میده منو فوهش میده هرچی میخاد میگ واقعا دیگ خسته شدم <br>
خواهش میکنم اگ میتونید کمکم کنید
