رفتار زنانه همسر

Question

سلام آیا ممکن است نداشتن رفتار زنانه و زندگی مردانه یک خانم  تاثیر منفی در شوهر گذاشته و باعث گردد مرد به بروز رفتارهای زنانه از خود تمایل نشان دهد؟

Answer 1

حالا بیشتر توضیح بدین که چی شده ولی اینکه خانوم رفتار مردانه داشته باشه هیچ وقت نمیتونه باعث بشه ک آقا هم رفتارش عوض بشه مگر اینکه خودش این پتانسیل رو داشته باشه

Comments

همسر من رفتارهای دیگر زنها رو نداره و شبیه مردهاست ولی من با دیدن زنها و گشتن به دنبال همان رفتارها در همسر و پیدا نکردن آنها خودم تمایل به رفتارهای زنانه پیدا میکنم و حتی فکر کردم که برم تغییر جنسیت بدم

Answer 2

با سلام
دوست عزیز
ببینید به هر حال همه مردها دوست دارند همسرشون رفتار زنانه داشته باشد و تمایل دارند که زنانه رفتار کند منتهی اینکه زنی اصطلاحا زنانه رفتار نکند باعث نمی شود که همسرش متقابلا رفتار زناته نشان دهد مگر اینوه از قبل از ازدواج این مشکل وجود داشته باشد ..
یعنی گرایشات بیشتر به سمت زنانه رفتار کردن بوده تا مخالف این مساله ..به هر صورت ببینید بهتره در زندگی  حواستون باشه  به اینکه اگر قراره زندگیتون  خوب باشه و بر وفق مراد باید بتونید  مدیریت درستی داشته باشیدد
یک خانوم باید بتونه در زندگی زنانگی رو حفظ کنه باید بتونه طوری رفتار کنه که  در رابطه مشکلی پیش نیاد و بشه مسائل رو درست مدیریت کنه ..به هر صورت  این چیزیه که حداقل انتظاره برای مرد البته ممکنه وقتی زنی رفتارهای زنانه درستی نداشته باشد مرد با برخی رفتارها بخواهد نشان دهد که  خب از چه رفتارهایی خوشش می اید و به چه رفتارهایی تمایل دارد
در هر صورت امیدوارم خوشبخت و موفق باشید ..
حتما مراجعه حضوری داشته باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

02188422495

موفق باشید

Answer 3

دقیقا مثل داستان دایی و زن دایی من...
زن دایی من در ۲۳ سالگی با دایی ۳۱ ساله من ازدواج کرد. زن دایی من در همان سن جوانی، رفتارهای خشن و مردانه داشت و دایی ام، برعکس تمایل به رفتارهای زنانه داشت؛ مثلا دایی ام همیشه پیش بند می بست و ظرف ها رو می شست. زن دایی ام خیلی سلطه روی دایی ام داشت. همیشه با تعریف کردن خاطراتی که موجب شرمندگی دایی من می شد، اون رو در جمع تحقیر می‌کرد. برخی وقت ها هم با مقایسه کردن شوهرش با همسر یا فرد دیگری، او را در جمع، خوار و خفیف می‌کرد.‌ در دوران کودکی با خودم میگفتم که این بشر چرا یه ذره جلو دهن زنش رو نمیگیره. خلاصه همیشه دایی من رو تو جمع تحقیر و سرزنش می کرد و دایی من همیشه مجبور به چشم گفتن بود. همچنین زن دایی ام همیشه دوست داشت که در جمع های مردانه باشه و جلوی دایی ام با مردهای فامیل، حسابی گرم می‌گرفت. کلا دایی ام، تو زندگی هیچ اختیاری از خودش نداشت و همه چی امر خانومش‌ بود. نمی دونم شاید به این دلیل بود که زن دایی ام لیسانس و دایی ام سیکل داشت. یا شاید به این دلیل که زن دایی ام ناظم مدرسه بود، این ویژگی رو داشت؛ همه دخترا عین سگ ازش میترسیدن. نمی دونم؛ شاید هم به خاطر اینکه قد زن دایی ام بلندتر از قد دایی ام بود (قد زن دایی ام حدود ۱۷۸ و قد دایی ام حدود ۱۷۵ بود؛ اما چون قد زنها همیشه یکم بلندتر دیده میشه؛ واقعا اختلاف قدشون زیاد دیده می‌شد). لباس هایی که زن دایی ام در خانه و بیرون می پوشید، لباس های مردانه بود؛ مثلا همیشه در خانه عادت داشت که پیراهن مردانه بپوشه یا اینکه در بیرون از خانه، کاپشن مردانه می پوشید. خلاصه من از وقتی که با رابطه ارباب برده ای آشنا شدم، همیشه توی این فکر بودم که نکنه زن دایی من، یه میسترس و دایی من، برده اش است.
.
اما از وقتی که دختر اون ها ازدواج کرده (حدود دو سال پیش)، اوضاع از این رو به اون رو شده. الان زن دایی من ۴۵ سالشه و رفتارهای زنانه پیدا کرده. اون الان مثل یک برده، کاملا مطیع شوهرش هست. انگار سحر و جادو شده. به خواست دایی ام، دیگه سر کار نمیره و چادر سرش میکنه؛ قبلا اینجوری نبود. دیگه هیچی نمیگه و خیلی کم حرف شده. بیشتر وقت ها، میاد روی مبل کنار داییم میشینه و دایی ام هم دستش رو میندازه دور گردنش و اون هم سرش رو روی شونه های دایی ام قرار میده. از اون جالب تر اینکه وقتی کنار دایی ام روی مبل نشسته، دستاش رو پشتش قرار میده انگار که دستاش از پشت بسته شده اند. اون که قبلا دایی ام رو آدم حسابی نمیکرد، الان جلوی همه به دایی ام میگه چشم و حسابی رام رام شده. الان نون تیکه میکنه واسه شوهرش که لقمه بگیره، استخون مرغ رو برای شوهرش جدا می‌کنه، خار ماهی رو واسه شوهرش در میاره... همین دیشب که برای عید دیدنی خونه اونا رفته بودیم، لیوان چایی شوهرش رو هی دست می‌گرفت و فوت میکرد که خنک شه و بعد میداد شوهره بخوره چایی رو... دایی ام رفت دستشویی و زن دایی ام با حوله دم در دستشویی واستاد تا شوهره بیاد بیرون... کلا یه جوری شده که هر کی اون رو ببینه، فکر میکنه اون از ترسش این کارا رو می‌کنه! درست عیییییین یک برده هست برای دایی ام. نمی‌دونم شاید این دفعه دایی ام سلطه گر و زن دایی ام سلطه پذیر شده باشه. جالب اینجاست که دایی ام، جدیدا ریش و سبیل می‌گذاره؛ در حالی‌ که قبلا اصلا ریش و سبیل نمیگذاشت.
.
یه چیز جالب هم اینکه سینه های زن دایی ام نسبت به قبل خیلی بزرگتر شده (شاید حدود ۱۰۰ درصد رشد). نمی دونم شاید به خاطر اینه که دوباره با دایی ام وارد رابطه جنسی شده یا به خاطر اینه که دوباره خصوصیات زنانه پیدا کرده. قبلا با اینکه لباس های تنگ و روسری کوتاه میپوشید اما سینه های کوچک و افتاده ای داشت؛ اما الان با اینکه چادر رنگی و روسری قواره بزرگ سرش میکنه، سینه های خوش فرمی داره و حجم سینه هاش کاملا معلومه. همیشه زن دایی ام، جدیدا عادت داره که لباس های زنانه و دامن بپوشه و کفش پاشنه بلند هم میپوشه؛ در حالی که قبلا نمی پوشید.