من و همسرم ۶سال پیش باهم ازدواج کردیم،هردوتامون ازدواج مجدد هست و زندگی قبلی هردو هم بخاطر خیانت شریک زندگی ب طلاق ختم شد،۱سال اول خیلی عاشقانه زندگی کردیم،بعدا مشکلات و درگیری ها بینمون بخاطر مغرور بودن همسرم و درامد مستقلش و بدبینی های من نسبت ب مدام گوشی دست گرفتنش بیشتر و بیشتر شد،ایشون یک بچه دختر دارن ک از اول باما هست،الان ۱۲سالشه منم مث دختر خودم دوسش دارم،مشکلی دراین زمینه نداریم،البته با مادرش بخاطر اینکه نمیزاشت من تربیت پدرانه رو لحاظ کنم و عاطفی پیش میرفت دعوا زیاد میشد،ایشون 35سالشه و من ۳۱ سالمه،توی این قضیه خداروشکر هیچ حرفی پیش نیومده تا ب الان،ی دختر ۳ونیم ساله هم حاصل زندگیمونه،این اواخر بحدی درگیری داشتیم ک کتک کاری میکردیم،ولی باز چند روز بعد فراموش میکردیم و باهم خیلی خوب میشدیم،از همون ابتدا خانواده من مخالف ازدواجمون بودن و بعد یکسال دیگه کلا قطع رابطه کردیم باخانوادم،برعکس خانواده ایشون مشکلی نداشتن با ازدواج ما و باهم رفت و آمد داریم،چندوقت پیش،حدود دوماه پیش من بخاطر شغل دومم و بنا ب شرایطی مجبور شدم با خانمی طی چند بار تلفنی و تلگرامی صحبت کنم،ولی بخاطر حساسیت شدید خانمم ب کارکردن با جنس مخالف ازش پنهان کردم،تا همون چند روز اول گوشیمو دادم بهش با نت کار میکرد ک اون خانم پیامی دادو ایشونم بجای من خودشو جا زد و........ تا جایی ک الان بعد از دوماه بحدی درگیری داشتیم ک روز و شب دعوا بود بینمون،جدا میخابید،بامن حرفذنمیزد و چند روز پیش هم مشاجره لفظی ما تبدیل شد ب کتک کاری شدید،بچع هارو برد با خودش خونه باباش،و کلا عوض شد اخلاقش،مثل دشمن خونیش بامن رفتار میکنه،فحاشی میکنه توی خیابون اگه برم سمتش،جلوی خانوادشم خیلی راحت و برای اولین بار بیحرمتی کرد و فقط میگه من ازت متنفرم،بیزارم،دوستت ندارم،برو * جا خودتو گموگور کن و از خونه من واسه همیشه برو،میبینمت حالم بدمیشه،هیچ وقت نمیبخشمت،هرکاری میکنم کوتاه نمیاد،براش کادو خریدم،طلا خریدم،هزار بار گفتم بهش غلط کردم،اشتباه کردمو تعهد میدم دیگه هیچ بدی از من نبینی ولی قبول نمیکنه،الانم بخاطر اینکه کوتاه نمیاد و دختربزرگمون و پدرو مادر بخاطر بیحرمتیایی ک بمن میکنه ازمن حمایت کردن و میگن ببخش و برو سرزندگیت با اونام قهرکرده،همش ازمن میترسه،و رفتارایی ازش سرمیزنه ک قابل باور نیست،هرچقدرم میگم دوتایی بخاطر مشکل شکاک بودن من بریم مشاوره ولی میگه من سالم تو مشکل داری خودت برو،و تهمت های خیلی زیادی بهم میزنه،خیلی خیلی دارم عذاب میکشم،بچه ها و خودشم همینطور،ولی انگار کر و کور شده و میگه ۶سال عذاب کشیدم و فرصت دادم،دیگه بده، نمیخامتو گمشو برو * جایی ک اثری ازت نباشه ،حتی بارها گفته بمیری هم برام مهم نیست،توروخدا،من همسرمو خیلی دوس دارم،ی راهنمایی کنین چیکارکنم؟ک ازاین کینه و نفرت خلاص بسه و زندگیمون درست بشه