سلام دختری هستم 20 ساله به دلیل مشکلات خانوادگی و عقاید مادر رفت و آمد با هیچکسی را تجربه نکرده ام به صورت محدود رفت و آمد در نوروز در حد ده دقیقه وجود داشته همین موضوع باعث خجالتی شدن و کمبود اعتماد به نفسم شده چون با کسی تعامل نداشته ام . بارها هم من و هم پدرم با مادرم سر این موضوع بحث کرده ایم اما مادرم یا اشاره به سیگاری بودن پدرم و اعتیاد او به تریاک یا رک بودن او و بیان کردن موضوعات به صورت صریح یا جادو و سحر کردن عده ای از فامیل ها ( که این موضوع کاملا درست است و دعا در خانواده * ما بسیار است ) و ... اشاره کرده اند هر چقدر هم که دلیل می آوریم میگوید چکار کنم من رفت و آمدی نیستم ، آخرین بار من به او گفتم که خوب چرا با دوستانت رفت و آمد نمی کنیم و او گفت چه کنم دوستانم همه پسر دارند هر موقع اونها ازدواج کردند و تو ازدواج کردی میتوانیم رفت و آمد کنیم ، بشدت پدر و مادرم سر من حساس هستند و من حق صحبت با هیچ پسری ندارم مگر در موارد درسی و با نظارت خود آنها ، همین موضوعات باعث شده من پسران را مانند یک موجود عجیب و غریب تصور کنم و تا پسری میبینم دست و دلم بلرزد ، ناگفته نماند هنوز دانشگاه نرفته ام و رشته ام کامپیوتر است. در آخر بحث من با مادرم او مرا نفرین کرد و گفت اینقدر مرا اذیت نکن الهی سر خودت بیاید تا بفهمی من چه میکشم . واقعا نمیدانم چه کنم از این تنهایی خسته شده ام .