سلام من با همسرم در محيط كار اشنا شدم و بعد دوسال با هم ازدواج كرديم بهد ازدواج به مدت دو سال حقوق من نزد خانواده ام بود جهت قسط هاي جهيزيه به در خواست خودم، نزديك به پايان اقساط همسرم شروع كردن به برنامه ريزي رو حقوق من به اين صورت كه حقوق خودشون بره رو قسطا و حقوق منو مقداريشو بدن به خانواده اشون براي كمك (پدر ايشان دچار سرطان خون بودن البته به كمك مالي نيازي نداشتن ولي همسرم بعلت علاقه خيلي زياد به خانواده اشون تمايل داشتن هميشه بهشون كمك كنن) و مقداريشو براي خرج زندگي بزارن و اگه چيزي موند براي أهداف كاريشون پس انداز كنن، كه بعد از شنيدن اين موضوع تصميم گرفتم كارت حقوقي رو از خانواده ام نگيرم و دستشون بمونه و مشكلات ما شروع شد ايشون بداخلاق شدن سر كوچكترين موارد دعوا راه مينداختن، تا جايي كه از تير ماه ديگه تصميم گرفتم اجازه ندم از درامدشون براي من خرج كنه همسرم چون منت سرم ميزاشتن و اصلا براي ايشون مهم نبود اين تصميم، مرداد ماه كه پدر ايشون فوت كردن و حال بعد دوماه كه از فوت پدر گرامي ميگذره ايشون مرتب درامد و دارايي خانواده منو با خودشون مقايس ميكنن و ميگن اگه تو حقوقتو داده بودي من ميتونستم به خانواده ام كمك كنم و پدرم دق نميكرد!! و روابطمون دو روز خوبه ٦ روز دعوا سر كوچكترين مسائل و ميشه گفت طلاق عاطفي گرفتيم لطفا راهنماييم كنيد چيكار بايد كنم ! چرا ايشون بايد به من تكيه كنن تو زندگي