من در خانواده ای بزرگ شدم که هر روز سر چیزای بیخود اعصابمون بهم میریخت فقط بخاطر بیسوادی مامانم و هرزه گری بابام بود
اجازه * هیچ کاری رو هم نداشتم بخصوص کلاس و رشته و مدرسه مورد علاقه
بخاطر همین قید شوهر کردنو زدم جوری که نه احساس دارم نه اعصاب هیچ کاری رو
الانم که موقع دانشگاه رفتنمه هی ویراژ میرن بخاطر پسر مردم میخوای بری دانشگاه
هرچی میخوام گذشته رو فراموش کنم و برم تو اجتماع نمیشه
کلا به دانشگاه رفتنم گند زدن رفت