سلام خوبید. من مشکل وسواس فکری دارم. توی دبیرستان با یکی از همکلاسی هام خیلی مشکل داشتم. اون شدیدا توی درس با من رقابت داشت اما من کاری به کار اون نداشتم. اون توی امتحانا ده برابر من درس می خوند و در نهایت نمره اش از من کمتر میشد. البته طبیعی هم بود. چون من واقعا از اون باهوش ترم و رقابت کردن با من واسش کار اشتباهیه. ولی خیلی رفتارش بد بود با من و صراحتا بهم میگفت نمی خواد سر به تنم باشه. حتی توی امتحانا تقلب می کرد تا نمرش از من بهتر بشه. وقتی نمرش از من کمتر میشد افسردگی میگرفت و به من چشم غره می رفت! منم ازش بدم می اومد. اون هر کاری می کرد که من ضرر کنم. و طوری رفتار می کرد انگار فقط اون به درس اهمیت میده. خلاصه سال آخر کلاسشو عوض کرد و با من حرف نمیزد. در نهایت نتایج کنکور اومد و من رتبه ام شد ۶۰۰ منطقه ۲ اونم با اون همه ادعا آخرش شد بالای هزار و من خوشحال که دیگه مسیر زندگی ما از هم جدا شده! اما در کمال ناباوری فهمیدم هر دومون پزشکی یه شهر قبول شدیم! به خدا نمی تونم تحملش کنم. یعنی خودشم نمی فهمه من ازش متنفرم؟ تازه میگه بیا باهم بریم و بیایم و خوابگاه با هم باشیم! اصلا فکرشم منو میندازه توی وحشت! من به خاطر وسواسم سالای سختی رو پشت سر گذاشتم به خدا دیگه نمی تونم هفت سال دیگه تحمل کنم. می خواستم برم با خیال راحت از هون اول درسامو خوب بخونم تا تخصص قبول شم که سر و کله این پیدا شد. به خدا وقتی فکر میکنم چقدر پرروئه و همش ممکنه پیگیر نمره هام باشه و از آدم طلبکار باشه چون نمرم بیشتر شده یا زیرابمو بزنه یا زورش بیاد من اونجا دوست پیدا کنم، اعصابم خورد میشه. چقدر من بدشانسم که با این یه جا قبول شدم. تو رو خدا بگید چی کار کنم.