سلام. من دختری هستم 22 ساله. دوسال قبل وارد رابطه با پسرداییم شدم اما ب قصد ازدواج اما به 5 ماه نکشید ک گفت خونوادم نمیزارن باهم ازدواج کنیم و ولم کرد من خیلی افسردگی گرفتم و دقیقا اواخر سال پیش از طریق مجازی با یک پسر اشنا شدم اما هردومون توی دوتا شهرمختلف زندگی میکنیم االان 10ماهه باهمیم اوایل فقط دوست بودیم اما الان جوری عاشقم شده ک میگه میخام بیام خاستگاری و به خانواده خودش مطرح کرده اما متاسفانه خانواده من بشدت سنتی و مذهبی هستن خانواده اونم مذهبین اما سنتی نه چون سطح تحصیلات پدرمادرش خیلی بالاتر ازمنه.. مشکلی ک وجود داره اینه ک من نمیتونم ب ازدواج باهاش تن بدم چون اونقدری ک اون منو میخاد من نمیخام و مطمئنم اگه بیاد خاستگاریم خانوادم بخاطر راه دور جواب رد میدن و من هنوز ک هنوزه نمیتونم پسرداییمو فراموش کنم و دلم میخاد اون اول ازدواج کنه البته ناگفته نمونه ک پسر دایی من هیچموقع ب این شدت دوسم نداشت ولی ایشون شبیه ترین ادم ب رویاهای منه اما میترسم ک بعدازدواج باهاش پشیمون شم یا اگه ازش جداشم هم پشیمون شم واقعا نمیدونم چیکارکنم..ازطرف دیگه من بشدت ادم دل رحمیم و نمیتونم ب این فک کنم حتی ک دل یه پسر عاشق رو بشکنم اون ک تقصیری نداره عاشق شده اونم با این سادگی و میگه اگه منو ول کنی من خودمو میکشم بارها هم گفته و الان بشدت دچار سردرگمی و درماندگی شدم و از طرفی هم نمیتونم باکسی دراین مورد حرف بزنم عاجزانه خواهش میکنم کمکم کنید.. مرسی