سلام من دختری21 ساله هستم و با پسری 24 ساله 5 ماه تو رابطه دوستی هستم ما از 6 سال قبل همو میشناختیم ولی هیچ رابطه ای با هم نداشتیم اما از وقتی که با هم دوست شدیم بهم گفت که قصدش ازدواجه و منم قبول کردم که بیشتر همو بشناسیم و من با خواهرش صحبت کردم و اشنا شدم * رابطه خیلی خوب داشتیم و من بهش علاقه مند شدم و احساس میکنم وابسته ش شدم ما با هم رابطه جنسی هم داریم و این منو بیشتر وابسته میکنه اما الان به مشکل بر خوردیم و فقط دو ماه اول دوستیمون همه چی خوب بود بعد * کم سرد شد و ازم خواست ک یک هفته با هم در ارتباط نباشیم و بهم میگه همش مشکل کاری داره و منم قبول کردم که یک هفته راحت باشه اما خودش زودتر از یک هفته بهم پی ام داد و میگفت که راحت بودم از جدایی باهاش این اخلاقا بیشتر شد و باز هم ازم درخواست میکرد تا اینکه بعد بهم گفت پشت سرم حرفای خوبی نمیزنن و به همین علت از من ناراحته و میخواد فکر کنه خواستم درست کنم افکارشو ولی میگفت درست میشه اما درست نشد و خراب تر شد و کلا از هم جدا شدیم و تو جدایی که یک ماه از هم جدا بودیم بازم به من پی ام میداد هم ناراحت بود از من و هم از جدایی اما حرفای خیلی زشتی بهم میزد که من هرزه هستم و من گفتم که هر حرفی بهش زدن دروغه بهم گفت با تمام این اتفاقا بازم منو دوست داره اما بهم اعتماد نداره الان باز با هم اشتی کردیم اما بهم گفت تو اون زمان ک قهر بودیم رفته شهرستان و خونه * یک دختر مونده من کلا افکارم نسبت بهش عوض شد و شک دارم بهش که دوست نشده باشه یا رابطه * جنسی نداشته باشه کلا اخلاقش عوض شده قبلا خیلی واسش مهم بود با پسری صحبت نکنم اما الان بهم میگه مشکلی نداره و منم بهش گیر ندم و فهمیدم که با دختری مشروب خورده وقتی اینارو میفهمم شکم بهش بیشتر میشه و کلی افکار بد میاد سراغم میترسم بهم خیانت کنه و این رفتاراش ادامه داشته باشه نه میتونم ازش جدا شم نه میتونم باهاش باشم لطفا کمکم کنید