با سلام و عرض ادب
دختری هستم ۳۷ ساله و با مادرم زندگی میکنم از وقتی چشم باز کردم تو خونه مون اعتیاد بوده مرحوم پدرم و سه تا از برادرام حالام مادرم.دیگه تحمل بوی اعتیادو ندارم خونهم کوچیکه کلا بوش میپیچه گاهی از ناامیدی گریه میکنم وقتی خوابم با بوی مواد بیدار میشم بقدری عصبی میشم که سرم به دیوار میکوبم.از طرفی مادرمه نمیدونم چیکارش کنم از طرفیم دیگه تحمل ندارم روز به روز فاصله م از مادرم بیشتر میشه.بقدری این وضعیت برام سخت شده دو هفته بود قلبم درد میکرد.شش تا خواهر برادر دارم که دیگه اونا کاری ب کارمون ندارن.و همه کارهای مادرمو خودم انجام میده.۱۲ ساله بودم تو حادثه دچار نقص عضو شدم.بخاطر اعتیاد مادرم خجالت میکشم به هیچ کسب رفت وامد نمیکنم.خودم بخاطر وصعیت نقص عضوم و مجرد بودن از جمع فراریم.واقعا در مانده م بقدری زیارت عاشورا میخوام و از امام حسین میخوام منو ببره.
دو بارم مادرمو ترک دادم اطرافیان باز معتادش کردن من که ازشون نمیگذرم.اگه راه حلی دارید لطف کنید به بی کس که از همجا بریده کمک کنید.خدا خیرتون بده.