دخترم 21 ساله. واقعا دیگه صبرم تموم شده. علاقه ای به زندگی ندارم نه کاری مکنم نه درسی نه انگیزه ای از اطرافیانمم خسته شدم همش مثل انگل دارم زندگی میکنم آدم مفیدی نیستم یه تنبل بی خاصیت پرخاشگر فقط موندم توش چطور خودمو خلاص کنم راستش یه امید واهی داره ته دلم سوسو میزنه که نکش خودتو ولی خب زندگیم خیلی بی معنیه. یه پیر خوب و آقا هم خدا نمیفرسته برامون پوسیدم از تنهایی....