یا تو این موقعیت ها چجوری رفتار کنم؟
من نمیتونم ناخونامو یه ذره نه تو چشم بلند کنم یا لاک بزنم
و اون میگه من دوست ندارم دخترم اینجوری باشه
ولی من فط برا قشنگی دوست دارم ولی اجازه نمیده چیکار کنم؟
یا مثلا بعد از تموم شدن کلاس های انلاینم واقعا سر درد میگیرم
در خدی که ناهار نخورده میخوابم
ولی اون میگه نه کلاسات که تموم شد بیا بیرون کمک ما کن
میدونم اونا هم گرفتارن و باید کمکشون کنم ولی واقعا توان ندارم
چیکار کنم
یا حتی پولی تو خونه گم میشه میگه من برداشتم
در حالی که با اینکه جاشو میدونم ولی من حتی دستم بهش نمیزنم
در این حد بهم اعتماد نداره چیکار کنم؟
یا اطرافیانم بهم میگن که میخوان زود منو شوهر بدن در حالی که من نیمخوام تا ۲۰ سالگیم ازدواج کنم ولی زشته بهشون بگم که به صما ربطی نداره با این موضوع چجوری برخورد کنم؟
یا بعضی اوقات با دختر عوجوهام دعوام نیشه و بهم گفتن سر مشقشون باشم و راهنماییشون کنم ولی مامانم میگه اونا هر کهری کردن تو چیزی نگو
من از همه بزدگترم ولی غرورم رو دارم به خاطر اونا له میکنم و چیزی نمیگم
مثلا وسایل شخصی منو میدارن و قایم میکنن و نمیگن کجاست یا روم اب میریزن و مامانم بازم میگه چیزی نگو
من واقعا تو شرایط بدی ام
من باید چیکار کنم لطفا راهنماییم کنین