سلام یه دخترو دوست دارم که منو قبلا دبده ولی نمیدونم یادشه یا نه ولی من دارم دیوونه میشم خیلی دختر دوروبرم هست ولی من اصلا اونارو نمیبینم من کلی کار دارم درس دارم اما این مساعل رو با کارام درگیر نمیکنم ولی انگار یچیزیه که من باید بهش بگم ولی اصلا نمیدونم چی بگم میترسم بگم بعد برای همیشه از دستش بدم میترسم نگم بعدا حسرت بخورم ولی من تا حالا به هیچ دختری حسی نداشتم تا قبل از این که اونو ببینم ولی نمیشه که تو هیچ دختری به چشمت نیاد یهو یکی بشه فکر تمام روز و شبت بعد این بشه عشق پوچ نوجوانی ؟؟؟ نه همچین چیزی نیست این عشق واقعی.خودم حسش کردم من سنم ۱۸ هست خب نمیتونم بگم مثلا من هم قشنگم در حد اون هستم نه وقتی عاشق کسی میشی اونو بالا تر از خودت میبینی در جلوش احساس حقیر بودن میکنی الان من مشکلم این نیست که فقط باهاش دوست بشم خب اگه هم این کارو نکنم باید صبر کنم و صبر کردن کاریه که داره نابودم میکنه الان خب چند تا راه دارم باید بهش حس واقعی ام رو بهش چشم تو چشم بگم که به گفته قبلی شما و از چند تا دختر پرسیدم احتمالا باور نمیکنه ولی اینجوری خودمو خالی میکنم ولی اگه باور نکنه برام مهم نیست چون انقدر به پاش میمونم تا باور کنه
خب صبر کردن هم داغونم میکنه مثل این میمونه قلب تو در بیاری بندازی دور اون وقت بشینی نگاه کنی که چجوری دارن بهش اسیب میزنن و میدزدنش
راه بعدی اینه که ازدواج کنم باهاش که اصلا امکان نداره چون اون فقط ۱۵ سالشه و منم اصلا امادگی این کارو تا ۱۰ سال اینده ندارم
و در اخر اینگه انقدر بهش گیر بدم که باهاش رل و از این مزخرفات بزنم که اصلا دوست ندارم چون حتی دوست ندارم خودم مزاحمش بشم حالا چه برسه به کسی دیگه
خب تمام اینایی که گفتم هبچ کدومو نمیتونم انجام بدم و همینجاست که گیر کردم هبچ سمتی نمیتونم برم
ولی میدونین چی داره اتیشم میزنه اینکه از دوستام میشونم که اون با همه دوست بوده و ......ولی من برام مهم نیست که چرا با کسی دوست بوده و چرا ابن کارو کرده چون حتما خودش با این کار خوشحال بوده و منم خوشحالی اونو میخوام چون تو قلبمه ولی گفتم که اتیشم میزنه این بود که یه کسی که عاشقشم رو دارن بازیچه خودشون قرار میدن و بار ها و بار ها قلبشو میشکنن فعلا که با کسی دوست نیست و فعلا خیالم راحته.
این سایت یکم کمکم میکنه چون کسی رو ندارم که باهاش حرف بزنم و خودم خالی کنم و ازش در این باره کمک بگیرم
هر چند وقت میام و احساساتم رو اینجا میگم اینجوری یکم راحت میشم
شاید فکر کنین این قضیه جدی نباشه و دارم راحت زندگی میکنم ولی
همش چهرش تو ذهنمه تو جمع همه میگن چرا ناراحتی منم میگم هیچی !!!!!
یا بهش میرسم و سهمم و از دنیا میگیرم
یا یه عمر در حسرتشم اینو مطمعنم که دیگه نمیتونم با دختر دیگه ای باشم