سلام من دختری ۳۴ ساله هستم ساکن تهران....من تقریبا ۳ ساله که با یه خانم ترنس دوست هستم من قبل از ایشون هیچ وقت تمایلی به هم جنس خودم نداشتم و نه بای هستم و نه .....کلا هم ایشون اولین و اخرین تجربه اینچنینی من خواهد بود.از این ۳ سال نزدیک به یک سال خورده ای میشه که ایشون از ایران رفتن من هم هرچی تلاش کردم نتونستم برم حداقل فعلا...من همیشه توی دوستی های که داشتم به شدت خالصانه رفتار کردم هیچ وقت اهل خیانت نبودم و همزمان به کسی دیگه فکر نکردم....ولی توی این ۳ سال از طرف ایشون مدام متهم به دروغ و خیانت میشم واقعا این موضوع دیگه برای من خسته کننده شده مدام من رو چک می کنن به همکارای من گیر می دادن و.....ایشون خیلی مهربون بودن تنها ویژگی که دوست داشتم همین بود اما چند ماهی که به سدت توهین می کنه و رابطه ما چون لانگ دیستنس شده مداک بلاک و از دسترس خارج کردن......هیچ کدوم از اطرافیانش این موضوع رو نمی دونه و از جنسیت ووقلیش خبر نداره کلا همش انتظار داره من به همه فریاد بزنم بگم من متاهل هستم و....بسیار بسیار روحیه کنترل گری داره من دیگه واقعا از توضیح دادن و توجیه کردک ایشون خسته شدم.
واکنش ایشون روی مسائل مختلف به شدت زیاد شده با فریاد و فوش و من جرات نمی کنم حتی ساده ترین چیز چیزی که بی اهمبت هم هست بهش بگم چون می خواد فوش بده و بد و بیراه بگه من چند وقت پیش توی یه کانال زبان با یه آقای صحبت کردم و قرار شد ایشون یکسری جزوه به من بدن این آقا ۷ سال از من کوچیکتر بودن ۷۳ بودن وقتی به ایشون گفتم شروع کرد به فوش دادن و تهدید و اینکه چتتو باهاش بفرست من از ترسم با اینکه اصلا حرفی نزده بودم فقط گفته بودم شما کدوم سمت هستید که اگه قرار شد ازتون جزوه بگیرم بدونم رو پاک کروم گه باز به استباه براش فرستادم و فهمید از بس به من استرس میده و همینو کرد سوژه و تا مدت ها منو اذیت می کرد ببینید من هرچی به ایشون بگم بعدا برای من دردسر شده ...ووقعا این چه رابطه ایه و کلا به خودش نق میده هر روز ما دلوا داریم و عمر دوستی و حال خوبمون شده ۲۴ ساعت .....مدام بهونه جوی و آخرین دعوامون هم سر این موضوع بود که ایشون یه خانم همجنس گرای کانادای رو برای من فریتاد گفت ببین چه خوشگله منم دخترورو فالو کردم یه چندروز بعد دختره یه پست گذاشته بود که خوشتیپ بود گنم به شوخی گفتم خیلی خوشگله ادم دوست داره باهاش رابطه داشته باشه(سکس)به شوخی، ببینید رابطه گا یه رابطه مرد و زن نیست که همه چیز توی چارچوب باشه ....منم از روی راحتی و شوخی گفتم اما ایشون هرچی از دهنش دراومد به من گفت و الان ۴ روزه ازش خبری ندارم ایشون ۱ ماهه که اومده ایران ولی هنوز نیومده منو ببینه میگه به خاطر مادر من واقعا احساس می کنم دیگه باید رابطه ما تموم سه و ایشون وارد یه سیکل آزار دهنده شده....میشه گن رو راهنمایی کنید....مرسی