سلام من ۱۸ سالمه
پدر من دوستی داره که من بهش میگم عمو اون یک پسر ۳۲ ساله داره که من عاشقش بودم اونها ۷۵ کیلومتر با ما فاصله دارن اون مشکلات داشته و دوبار ازدواج ناموفق داشته ولی الان دیگه تغییر کرده و اون ادم شکست خورده قبل نیست استاد دانشگاهه و به فکر تفریح و فعالیت های زیادی مثل غواصی کوه نوردی و صخره نوردی هست میره روسیه برای اسکای دایوینگ ۳ زبان دنیا مسلطه روسی انگلیسی آلمانی همه به من میگفتن فراموشش کن من هم رفتم بهش گفتم که دوستت دارم بعد از دو الی سه سال که نمیدونست و خودم رو معرفی کردم جا خورد گفت دوست داشتن زیباست اما گاهی در عمل نمیشه با دختر داییم صحبت کردم و به من گفت تو داری عمر و جوانی خودت رو هدر میدی ولی اون هر روز دنبال زندگی و فرصت های بهتره به دور از حاشیه حالا لطفا بگین چطور فراموشش کنم من دیگه میخوام کمتر بهش فکر کنم لطفا کمک کتید ممنون میشم