سلام من یک دختر ۱۷ ساله دارم که خیلی زود رنجه و گریه میکند فکر میکند ما دوستش نداریم همش میگه میخواهم خودکشی کنم شما عمر منو خاک کردید گریه میکنه میره تو اتاقش یک کیلو قرص تو لیوان میریزه میزاره رو میز من صدایش میزنم دخترم بیا ناهار بیا سرد شد دیگه اخر پدرش حوصلش سرمیره میگه ولش کن میگم بیا بریم بیرون میگه نمیخوام خودت برو وقتی ۱۵ سالش بود وارد یه رابطه عاطفی شده بود که جلوشو گرفتیم و نزاشتیم ادامه پیدا کند پدرش گاهی میگه شاید دلش برای اون پسر تنگ میشه ولی من به پدرش میگم که گذشته حتما بعد از گذشت زمان فراموش کرده همش داخل اتاقشه من میرم پیشش یا بیرونم میکنه یا که در را روی خودش می بنده نمی دونیم چطور از پس این چیزا بر بیایم مشاوره هم رفتیم گفت زود رنجی بخاطر سنشه یک خرده آرام شده بود که باز به حالت قبل برگشت