سلام ۲۳ سالمه..هیچ امیدی به اینده ندارم..هیچ ارتباطی با کسی هم ندارم ..تقریبا یه مرده متحرکم...و تقریبا هیچ کدوم از ارزوهای بزرگم برای زندگی انجام نشده حتی بهشون نزدیک هم نشدم..به خاطر وضعیت تقریبا بد مالی نتونستم ادامه تحصیل بدم..دوبار توی نوجونی عاشق شدم ولی از دستشون دادم..زندگی توی ایران اصلا اصلا برام جالب نیس..تمام فکر و ذکرم شده رفتن به اروپا..ولی خب همون طور که قبلا گفتم وضع مالیم خوب نیس..پدر و مادرم سعیشونو کردن ولی خب نشده دیگه...حالا اونا پیر شدن و نیاز به مراقبت دارن و ازم انتظار دارن عصای دستشون بشم..باید چیکار کنم ..تقریبا از زیر تموم مسئولیت های زندگی شونه خالی کردم..کاری ندارم..الافم کل روزو خونه و فک کردن به ارزوهای محال شده مث نون و اب هرروزم...باید چیکار کنم ..پدر و مادرمو ول کنم و برم دنبال رویاهایی که ممکنه به اتفاق بیوفته شایدن نیوفته..یا که دوباره با رویاهام خداحافظی کنم و از خونوادم مراقبت کنم و بچسبم به زندگی و کارای توی ایران که اصلا باهاشون حال نمیکنم...بهم میگن برو مشاوره...ولی خب مشاوره چه فایده وقتی با یه سری جملات دروغی و چنتا قرص ارام بخش میخوان تو رو برای این زندگی نکبت بار اماده کنن..چرا چون اونام مثل بقیه ثرتمندا به افراد قشر ضعیف نیاز دارن برا بقا.ومیخوان ازت استفاده کنن..ههه...به قول شایع
داره میشه بیست و پنج سالم دیگه ..ولی هنوز کار خودم پیشم گیره