سلام به صورت اتفاقی با دختری اشنا شدم اولش همه چی عادی بود بعد از مدتی خیلی بهش دل بستم واقعا عاشقش شده بودم بعضی وقت ها به هفته ها باهم قهر میکردیم ولی لحظه شماری میکردیم دوباره حرف بزنیم همه چی عالی بودتا اینکه نمی دونم چیشد یهواز این رو به اون رو شد همش ناراحت بود افسرده شده بود دیگه به زور میخندید هیچ وقت نفهمیدم چرا..تااینکه خودکشی کرد از اون روز تاحالا زندگی برام جهنم شده فراموش کردنش تقریبا برام غیرممکن شده..شب ها تاصبح خواب نمیرم وگریه میکنم تمام اشتیاق و انگیزه * زندگی رو از دست دادم با همه قطع رابطه کردم روحیه من ازبین رفته منی که همیشه خندون بودم هرکی درباره عشق حرف میزد مسخرش میکردم اما امروز خودم بهش رسیدم یه عشق واقعی بود خیلی شیرین بود اما اخرش تلخ شد هر چی بیشتر زمان میگذره فراموش کردنش غیر ممکن تر میشه روزها بیرونم و یه مقدار خودم سرگرم میکنم اماشب ها خیلی اذیت میشم تمام خاطرات با هم بودنمون میاد جلو چشمام. صداش عکسش .حرف هاش .واقعا دارم عذاب میکشم بعضی وقتها ساعت ها به یه نقطه خیره میشم همش فکر میکنم الان چکار میکنه ایا خوشحال؟عذاب میکشه؟ اگه همینطور پیش بره نابود میشم خواهش میکنم اگه کسی میتونه بهم کمک کنه