سلام من یه دخترم 18 سالمه از دست مامانم دیوونه شدم تو این 18 سال اگه خنواده ای پسری داشت که از خودم بزرگتر بود قید اون خونواده باید زده میشد ، حق آوردن اسم هیچ پسریو ندارم ، حق ندارم با هیچ پسری دوست باشم ، حق ندارم کسیو دوست داشته باشم حق ندارم موهامو رنگ کنم حق ندارم با هیچ پسری با خوشرویی صحبت کنم تو 18 سال مثل یه زندونی زندگی کردم مثل یه مرده که حق هیچ انتخابی جز درس نداره حق دوست داشتن نداره خیلی لطف کرده میگه چادر نپوش ولی موهاتو بپوشون مثلا اونایی که الن موهاشونو رنگ کنن اونایی که این کارا رو میکنن سالم نیستن بی پدر و مادرن بهم میگه نتیجه * زندگی منو ببین تو برای چی میخوای ازدواج کنی درس بخون از پولت استفاده کن ، خسته شدم جرم من فقط دختر بودنه همین