چیکار کنم ک از تنهایی لذت ببرم و دیگه سراغ ادما نرم؟

Question

یکی ک فک میکردم رفیقمه دوتا تهمت بد بهم زد
اولیو * ماه پیش بخشیدم
دومی رو نتونستم تحمل کنم
رفت ب همه درباره من زر زد چون ت بحث ازمن کم اورده بود خواست منو محو کنه و متاسفانه موفق هم شد

من همه اون رفیقامو بلاک کردم شماره هاشونم پاک کردم ک دیگه اثری ازشون نباشه
حتا صمیمی ترین رفیقمم بلاک کردم شمارشم پاک کردم البته چندتا پیام بهش دادم و جواباشو نخوندم و بعد بلاکش کردم شمارشم کلا کلا از گوشیم پاک کردم
دوتا از رفیقای دیگم هم ک خراب ترین ادمایی شدن ک تاحالا دیدم...اونارم یک ماه پیش بلاک کردم
یکی دیگشونم منو ب جنس مخالفش بدجور فروخت و اونم بلاک کردم
از فامیلامونم ک همه شون * طوری هستن انگار ارث باباشونو خوردم بقیه فامیلاهم بچه دهه نودی ان

فقط دوتابچهای دخترعموی مامانم هستن و منم جوری نیستن ک بتونم باهاشون گرم و صمیمی باشم

مامانم هم ک توی فضای مجازی با * مردی دوسته و نمیدونم دوستیش تاکجاها کشیده شده....
بابام هم همش سرگرم برادرمه و اخلاقش بامن هم عجیب غریبه...
خدایا من چقد بدبختم
چقد باید از ادما اسیب ببینم؟
من نمیخوام با پسری دوست بشم چون میدونم شاید اولش خوب باشه ولی اخرش از اینم بدتر میشم اما نمیتونم
سخته
خیلی تنهام
واقعا از نوجونی متنفرم و از همه ادما متنفرم و از زندگی و همه چی متنفرم فقط میدونم ک خدا * روزی جوابشونو میده
اما من خیلی ادم گرم و اجتماعی هستم و واقعا از بچگی از تنهابودن متنفر بودم و نمیتونم تنهایی رو تحمل کنم و توی همچین موقعیتی هرکی بیاد رو ب زندگیم راه میدم چون توی * خلاء خیلی عمیق فرو رفتم
اما نمبخوام اینجور باشه ولی نمیدونم چجوری

مامانم اینقدررر ب من توجه نمیکنه که من الان سه سال ونیم نزدیک چهارسال از سن بلوغم میگذره و واقعا اگر اینترنت نبود من هنوزم هیچی نمیدونستم و همه چیزم ت اینترنت نیست منم خدا میدونه تاحالا چقد اشتباه کردم و بلا سرم اومده ک خودم هم نمیدونم. حتا شده دوروز کامل مامانم باهام حرف نزنه
منم نمیخوام مث بقیه بشه چون دیگه عادت کردم و اصلا باهاش راحت نیستم
بابام هم ک گفتم اخلاقش خیلی مدام تعغیر میکنه و عجیبه
وقتی کلاس پنجم بودم دیدم مامانم با * مرد دیگه دوسته و اندازه صدسال اخلاقم تعغیر کرد. الان نمیتونم تصور کنم مث قبلا باشم ولی امسال ظاهرم رو خیلی جمع و جور کردم و ظاهرم شادو قشنگ و معمولی بود ولی درونم از کلاس پنجم تا الان وجودم پوکیده و تیکه تیکه و پاره پاره شده
بعید میدونم بتونم ظاهرم رو دوباره یکم درست کنم
امسال از کسایی ضربه دیدم ک حتا خوابشم نمیدیدم

مامانم هم ک کلاس پنجم ازش اسیب دیدم که هیچ...

البته خود ب خود دارم برا خودم تنهایی رو میسازم چون  هرشب تقریبا12ساعت میخوابم توی طول روزهم5یا6ساعت میخوابم هرکسی هم میره بیرون من باهاش نمیرم و ترجیح میدم رو تختم از صب تاشب درازبکشم ولی در هین حالم باز دویت دارم دوروبرم شلوغ باشه و بینهایت احساس تنهایی میکنم
ت درس استعدادم خوبه ت نقاشی هم خوبه ولی دیگه دست ودلم نمیره ک مسعله فیزیک ک دوسش داشتم حل کنم یا خیلی وقته حال نقاشی رو ندارم و نمیدونم بازم میتونم مث قبل بکشم یان
خلاصه ک میخوام ادمی بشم ک عاشق تنهاییه و از تنهابودنش لذت میبره
الانم کسایی هستن ک بتونم با اونا دوستی جدیدی رو شروع کنم ولی مغزم میگه دیگه بسته ولی دلم میگه نمیتونم تنها باشم و گاهی ب فکر دوست شدن با * پسر رو میکنم ک یکم قلب بی رنگ و روم جون بگیره اما میدونم اخرش بدتراز همیسه قلبم تخریب میشه

میخوام طوری بشم ک دیگه نزدیک ادما نشم
میخوام تنهای تنها و مستقل باشم
میخوام دیگه تشنه * یک هم زبون و هم صحبت نباشم
میخوام درون گرا باشم
بگید چطوری میتونم همچین ادمی بشم؟؟؟0

بخدا اگر سوالمو پاک کردین از خدا میخوام هرچی بلاهست بریزه ت سرتون
من دارم از تنهایی میمیرم شماهم ک فقط سوال پاک میکنید
تو دنیای وافعی هیچکس نیست ازش کمک بخوام حالاهم ک میخواک ت دنیای مجازی کمک بگیرم شما نمیزارین
دیگه نمیتونم تحمل کنم

Comments

من وقتی مشکلات میریزه سرم دیر میخابم تا از اون ور تا عصر بخابم بعدشم میگیرم فیلم میبنم تا دوباره شب
اینطوری آروم میشم پیشنهادم اینه که امتحان کنی
آهنگم میتونی گوش کنی باعث غم میشه اما یه حس خوبی میده

Answer 1

ببین دوست گلم من که شما رو نمیشناسم و هرچی بگم از سر کمک کردن بهته.... دختر گل توقعتو از همه ادما کمتر کن ، اینجوری کمتر دلت میشکنه و ضربه میخوری. تو این دوره زمونه انقدر ملت گرفتار روزمرگیشون شدن که دیگ کسی به فکر تنهایی های کس دیگ نیست.
عزیزم نفرین همیشه یسرش به خودت برمیگرده اینو بدون.این بنده خداهام وظیفشونو انجام میدن.
موفق باشی.

Answer 2

نمی دونم میشه ادم درونگرا بشه یا نه.فکر کنم یه خصلت ذاتیه
ولی من خودم تو تنهایی از کتاب خوندن،فیلم دیدن،اهنگ گوش کردن،قدم زدن،درس خوندن،بازی های کامپیوتری،نوشتن و ... لذت میبرم.درونگرا بودن به این معنی نیست که کل روز خودتو بندازی رو تخت.
اینا رو امتحان کن شاید خوشت اومد

Answer 3

میتونی بالشتتو بگیری بقلت و باهاش حرف بزنی

Answer 4

سلام عزیزم من واقعا درکت میکنم چون اون قسمت اتفاقایی که درمورد رفیقات برات افتاده منم همینطوری شدم...بنظرم نباید خیلی زود باهرکسی دوست بشی

دوستی با جنس مخالف هم یه امر طبیعیه...ولی بنظرم زیاد بهش توجه نکن چون به آینده ت لطمه میزنه..

درمورد مامانت هم بگم که اصلاا به کارایی که میگه توجه نکن چون تنها کسی که از لحاظ روحی آسیب میبینه فقط تویی نه کسه دیگه ای و مامانت هم لذت میبره از رابطه ای که داره..

بابات هم تو باهاش کاری نداشته باش و خودت رو سرگرم یه کاری کن...بنظرم چون نقاشیت خوبه کلاس برو یا یه پیج بزن و نقاشی بکش پست کن یا مثلا نحوه کشیدن هرنقاشی رو تو پیجت توضیح بده اینطوری دیگه هم سرگرم میشی هم احساس تنهایی نمیکنی :)

امیدوارم به حرفام فکر کنی و بهترین راه رو انتخاب کنی که به دردت بخوره

موفق باشی :)

Answer 5

من نمی دونم پیرو چه دینی هستی و آیا به دنبال آرامش رفتی خیلی از کسانی که تو این جور چیزا گیر افتادن یک چیز اونها رو خیلی خوب آزاد کرده و رها کرده از تو می خواهم هرچیزی از مسلمون ها دیدی رو از بدی کنار بزاری و یکبار هم خودت رو بسپری دست خدا 2 رکعت نماز بخون و بعدش با خدا صحبت کن  من از خیلی ها تو دین مسیحیت شنیدم که حالشون بدتر از تو هستش و با خواندن این نماز روحشون آروم شده و و از افسردگی نجات پیدا کرد اگه هم سوالی داری  در مورد این دین می تونی از من تو این ایمیل بپرسی amirali2004030@*****.***