حدود ده ساله ازدواج کردیم منو شوهرم همسن هستیم دو تا بچه ۱۰ساله و ۲ساله داریم.هر دو هم شغل و هم مدرک هستیم.همسرم خیلی منو محدود میکرد یعنی تا خونه مامان اجازه نمی داد تنها همه کارام قایمکی بود کلا آزادی رو از منو بچه هام گرفته بود حتی تو خونه تلویزیون باید اون هر چی میدید ما نگاه میکردیم بشدت کنترلگر.تا میرفت بیرون ما نفس می کشیدیم.همسزم بشدت به من حسادت میکنه همیشه حرفش اینا تو بخاطر من به جایگاهی رسیدی در صورتیکه کار و مدرکم دومم قبل از ازدواج بوده.الان دو ساله فقط تا دیدن خونواده میذاره با آژانس برم بازار ده ساله اجازه نداده برم فقط مغازه های لوکس میذاره اونم با خودش وقتی میریم از همون اون میگه زود زود آدم حالش بد میشه از بیرون رفتن ما بشدت استرس و اضطراب گرفتیم.دورهمی داشتم با همکارا گفت چون من میگم نباید بری نرو من میفهمم و تو تشخیص نمیدی گفتم ن بسه این همه سکوت و حرف نزدن گفتم میرم اونم قهر منم اومدم خونه پدرم.ایا کار درستی,کردم این دومین قهره همیشه تو خونه بودم سکوت کردم بخاطر بچه ها خودتم منت کشیدم دفعه قبل هم مقصر بود شرطم عذرخواهی بود و گفتم برمیگردم عذرخواهی نکرد اما من برگشتم.بهم اجازه هیچی نمیده توهین و تحقیر میکنه بهم حسادت میکنه نمیخواد پیش رفت کنم .چیکار کنم