سلام ۴۳ سالمه و دختر هستم از هر طرفی ک حساب کنی زندگی داغونی دارم هر شب گریه میکنم و از خدا و شیطان میخوام ک * کاری کنن فردا دیگه بیدار نشم چند بار شده چاقو رو بردارم ولی هیج وقت پشم این ک تو قلبم فشارش بدم و نداشتم میترسیدم مستقیم برم ب جهنم(هیچ اعتقادی ندارم ولی بازم اگه یک درصد واقعی باشه چ گوهی قراره بخورم)هر روز ک بیدار میشم میخوام گریه کنم ساعت خوابم هیچ وقت از ۵ ساعت بیشتر نمیشه مادرم همش ایرادامو بهم میگه خواهرم میگه روان شناس دیگه کار نمیکنه بیا بریم پیش روان پزشک پدرمم ک بدون توجه ب وضعیت روحیم همش بهم میگه ک با زندگیم هیج غلطی نمیکنم حرف زدن باهاشون جواب نمیده الان ۶ ماهه که دارم تحمل میکنم بهترین دوستام همشون رفتن خارج برای همیشه البته دوستام کم نیستن تو مدرسه دوستای زیادی دارم ولی با هیچ کدومشون ب قدری راحت نیستم ک شخصیت واقعیمو نشون بدم همیشه میام قسمتای ناراحت کننده * زندگیم و براشون ب صورت جوک تعریف میکنم و همشون میخندن
پیش خانوادمم شخصیت واقعیمو نشون نمیدم اونا منو * ادم کاملا عادی با کم بود ویتامین میبینن ولی شخصیت ااقعیم فقط وقتایی هست ک خونه تنهام (ماهی یه بار فوقش) اون موقع ها اهنگ گوش میدم بدون هنسفیری کل خونرو را میرم همینطوری بیخود با صدای بلند میخندم و بعدش یهو گریه میکنم با تمام وجودم گریه میکنم و جیغ میکشم همین الانم ک دارم اینو مینویسم دارم تو سکوت گریه میکنم مادرم فکر میکنه من بدون هیچ تلاشی براش نمره های ۱۹ میارم و ازم نمره * ۲۰ میخواد نمیفهمه من دارم از همه طرف خودمو پاره میکنم درحدی از خانوادم بدم میاد ک تو روشون میگم ازتون بدم میاد و برای به دنیا اوردنم نمیبخشمتون حالا کلا تا اینجا داستم زندگی تخمیمو میگفتم الان جدی دنبال * راه حل خودکشی سریع هستم ک * بچه * ۱۴ ساله بتونه انجام بده لطفا اگه میدونین بهم بگین