با سلام و خسته نباشید خدمت شما مشاور عزیز.من دختری ۲۱ ساله هستم و سه ساله که برادر ۲۵ ساله ام در اثر تصادف فوت کرده.دو تا خواهر بزرگتر دارم که ازدواج کردن و بچه دارن.توی خونه فقط خودم و پدر و مادرم هستیم.توی این سه سال احساس میکنم افسردگی گرفتم اخه مادرم خیلی بی طاقتی میکنه گریه میکنه کاراش و حرفاش دست خودش نیست،با کاراش من و بابامو ناراحت میکنه و خودش هم پشیمان میشه.من همیشه توی خونه ام تنهام و فقط میرم توی اتاقم و برق رو خاموش میکنم همش میخوابم،بی حوصله ام، عصبی ام،کم اشتهام و نمیتونم تصمیم ثابتی بگیرم سریع پشیمون میشم.چند وقتم هست که پسرعموم ازم خواستگاری کرده من راضی بودم اما مادرم به شددددت مخالف بود و هست چون پسرعموم ۸ سال از من بزرگتره و مادرم میگه هنوز برای ازدواجت زوده و مورد های بهتر از این میاد،راستش من زیاد علاقه ای به ازدواج ندارم فقط چون پسرعموم خیلی آدم شاد و بامزه ای و از طرفی ادم خوبیه راضی بودم که زندگیم از این حالت افسردگی و ناراحتی دربیاد.از تنهایی خسته شدم از اینکه تا چیزی بهم میگن میزنم زیر گریه.اینم بگم که مدتیه توی فکر خودکشیم.توی ذهنم خودمو صد بار از پنجره خونمون پرت میکنم پایین اگه تا الانم این کارو نکردم فقط بخاطر پدر و مادرم بوده مخصوصا پدرم چون همه درداشو میریزه توی خودش.خواهش میکنم کمکم کنین دیگه واقعا تحمل زندگی رو ندارم دوس ندارم زنده باشم