دخترم
۱۳ سالمه
به حرفاتون رسیدم
با یه پسر از ده سالگی در ارتباط بودم
این اواخر به هم تلفن میزدیم چت میکردیم
اون خیلی دوسم داشت
راجع بهش خیلی تحقیق کرده بودم
به خاطر من نماز میخوند...
منم دوسش داشتم
از فامیلای دور بابام بود
ولی من به حرفاتون رسیدم
مامانم فهمید
باهام حرف زد
بعد از حرفای مامانم ازش متنفر شدم
افسردگیم برگشت ولی ازش متنفر شدم
بهش فکر میکنم حالت تهوع میگیرم
ازش بدم میاد
اون عشق نبود
نفرت ، درد ، افسردگی
احساستی هستن که دارم