سلام من یه دختر هیجده ساله هستم که ده ماه پیش با یه پسر بیست و دو ساله آشنا شدم البته نه تو خیابون چون من اصلا خوشم نمیاد تو خیابون از کسی شماره بگیرم و پسر خیلی خوب و رمانتیکیه و خیلی دوسم داره و خیلی بهم اهمیت میده و بهش اعتماد دارم و تا الان ندیدم به من بی اعتناعی کنه یا منو به دیگران بفروشه یا به دختر دیگه ای توجه داشته باشه منم خیلی دوسش دارم و الان ده ماهه با همیمم و بهم پیشنهاد ازدواج داده و قراره وقتی برای ازدواج آمادگی داشتیم با همدیگه ازدواج کنیم . باهمدیگه معاشقه و سکس داشتیم البته نه از راه دخول چون خیلی مراعاتمو میکنه و میدونه که من دوس ندارم خونه باهاش برم برای همین مجبوریم تو ماشین باهم معاشقه داشته باشیم یکمم مذهبی هست و نماز میخونه و روزه میگیره و خونوادشم مذهبی هستن و وقتایی ک تو ماشین تو هوای تاریک با همدیگه تنهاییم نمیتونه خودشو کنترل کنه و دوس داره با هم عشق بازی کنیم ولی بعدش خودش میگه که خیلی عذاب وجدان میگیره به خاطر اعتقاداتش . از هر کسیم میپرسه که چیکار کنه تا گناه نکنه میگن ک تنها راهش اینه که عروسی کنیم ولی من دوس ندارم الان ازدواج کنم چون سنم خیلی کمه و برای تشکیل خونواده آمادگی کاملو ندارم و خیلیم دوسش دارم و تو این ده ماهه خداروشکر رابطمون دچار مشکل نشده
میخواستم بپرسم آیا من دارم راه غلطیو پیش میرم؟
و اینکه همش دچار عذاب وجدان میشه باید چیکار کنیم؟