سلام وقت بخیر،۱۰ ماهه پسرمو که ازریک بیماری ژنتیکی نادر و خیلی بد رنج میبرد از دست دادم به زندگی برگشتم اما خاطرات تلخ زجر کشیدنش ،تک تک لحظاتش از جلو چشام و از ذهنم دور نمیشن،بخصوص که چون رشته م علوم پزشکیه،حال روحیم بدتر میشه چون برام یاداوری میشن،از ۴ ماهگی متوجه شدیم یه مشکلی هست اما تا خواستیم علت بیماری رو بفهمیم آواره دکتر و آزمایشگاه شدیم و من از تک تک سوزنایی که تو بدن بچه م رفت زجر کشیدم و الان هم اینا هنوز برام یاداوری میشن از بیاد اوردن اون روزایی که به امید راه رفتن و گردن گرفتن میبردمش کاردرمانی و پسر بی زبونمو زجر میدادم دارم زجر میکشم،حس میکنم پسرم منو نمیبخشه چون خیلی خیلی اذیت شد پیشم،چکار کنم با این عذاب وجدان؟کمکم کنید لطفا