سلام من ازتون کمک میخواهم دختری ۱۴ ساله هستم که عاشق پسری ام نمیشه گفت عاشق چون اگه عاشق اش بودم حاضر بودم جونم هم براش بدم ولی حاضر نیستم اون یک بار میخواست یک چیزی بهم بگه ولی خجالت میکشید و نگفت خیلی هم نگاه ام میکنه من وقتی می بینمش دیت و پام میلرزه استرس میگیرم و حس میکنم ته قلبم خالی شده ما بچگی به شدت باهم رفیق بودیم کلی هم باهم مسافرت رفتیم ولی الان به دلایلی مسافرت نمیرم و فقط در حد ۵ بار در سال می بینمش من وقتی ۱۱ سالم بود رفته بودیم خونشون اومد نشت پیشم خیلی بهم نزدیک بود تا نشت سریع بلند شدم رفتم بالکن و عمه * من یک سری بهم گفت اگه بلند نشی برقصی مامان همون پسره عاشقشم پسرش رو بهم نمیده گفتم وا عمه چه ربطی داره و ...