سلام دوستان من 18 سالمه و خونوادم اذیتم میکنن هیچوقت درک نکردم چرا بعضی خونواده ها انگار بچه آوردن که عصبیش کنن شما نمیتونید تصور کنید هر روز و هر روز تحقیر شدن از سمت خونواده چه حسی داره نمیتونید تصور کنید خونواده تون جوری باهاتون رفتار کنه که تبدیل به به دختر بی احساس و سرد بشید که انتظار محبت از هیچکسی نداره چون نمیدونه محبت چی هست من حتی از اینکه کسی لمسم کنه بدم میاد بجز رفیقام هم با کسی مهربون نیستم خونوادم منو اینطور بار آوردن کلا بی اعصابن من دختر منطقی هستم و هر چیزی که دیدم برعکسش سعی کردم رو من تاثیر بذاره اگه خونوادم اعصاب ندارن من به شدت دختر صبوریم اگه خونوادم شعور و شخصیت ندارن من احترام و اصل زندگیم قرار دادم من حتی پدرم با همه نزدیکا قطع ارتباط کرده مادرم عین بچه ها لجبازه داداشم هم فقط وقتی نگاش میکنم با خودم میگم رفتار خونوادم رو اونم تاثیر گذاشته میتونم ببینم که عقده هاشو سر من خالی میکنه اما میگم اگه آرومش میکنه بذار هر کار میخاد بکنه آدمی شده بی اعتماد بنفس سرشار از کمبود کلا بدبخته همشون همینن همشون پر از ضعفن آدمی که اعصابشو بتونی با یه بشکن خورد کنی آدمی که هر چی بگی بهش برمیخوره بنظرتون این آدم ضعف نداره؟ آدمی که شب و روز فحش میده و غر میزنه آیا حالت طبیعی داره؟ نگید خونواده تن همه اینطورین من خودم دوستایی دارم که خونوادشو چنان حمایتشون کردن و از لحاظ احساسی هواشونو داشتن که دخترای مهربونی باز اومدن منم خدام بزرگ بود وگرنه باید منم بدبخت میشدم هر روز میزدم تو سر خودم با این خونواده اما امیدم به اینه که برم آنقدر اذیت شدم که میگم هیچی برام مهم نیست اخلاقاشون هم مهم نیست بذار آنقدر بد رفتار کنن که تنها بمونن این روزگار میچرخه یه روزی انتقام دلای شکسته * بقیه رو میگیره ازشون پس برام مهم نیست هر چیم سرشون بیاد فقط میخام برم ازینجا دانشگاه بیفتم یه جای دور شده شب تو پارک بخابم ترجیح میدم به اینکه تو این خونه زندگی کنم