سلام
این مشکل سه ساله ازش خبر دارم وغیر از مشکل روحی روانی داشتن کار دیه ای نتونستم بکنم
ما از خانواده پدری و مادری خانواده های با ابرو و با شخصیتی تو شهر هستیم الانم فکرمیکنم ک ریشه این مشکل اینه ک مادرم زود ازدواج کرد و قبلشم توی * خانواده فوق العاده بسته و مذهبی بود
ولی خب الان من شماره اون جناب بی ناموس رو دارم فقط نمیدونم باهاش چیکار کنم
فق خدا میدونه چقد از این بشر متنغرم
اتفاقا دیشب هم مامانم رفت پیشش و بابام هم شک کرده امروز
واقعا نمیخوام این زندگی خراب بشه
هرکاری بشه من با این مرد و با این شماره میکنم فقط شما رو ب قران بگین چه میشه کرد
دیشب مامانم رفت پیش مرده و من میدونستم و رسما هیچ کاری نتونستم بکنم فق * نگاه بد ب مامانم کردم تا قبلشم با چشم و ابرو بهش فهموندم ک من میدونم چیکارمیکنی
بابام واقعا مرد خوبیه و حیفه و البته که مامانم هم زن بسیار خوبی بود نمیدونم چیشد اینطور شد
این مسعله متاسفانه یجورایی برای ذهنم عادی شده ولی هروقت میفهمم مامانم ب اون پیام داده یا اون ب مامانم پیام داده ب حدی اعصابم بهم میریزه و روزم رو جهنم میکنم ک حد نداره
فقط لطف کنین بگین من با شماره ایناقا میتونم چه بلایی سرش بیارم
بابام هم شک کرده مامانم هم ضایعه دروغ میگه هرلحضه ممکنه همه چی خراب بشه و * بار هم ک مامانم رفت و من میدونستم کجا میره ب حدی اعصابم بهم ریخته بود همینجور قیچی تو دستم بود بعد ب خودم اومدم دستمو تمام ضخمی کرده بودم
این مسعله روی روانم زیاد تاثیر میزاره بزرگواری کنید پاک نکنید جوابمو بدید همه * کسایی ک اینو میخونن هرچی ب ذهنتون رسید بنویسید خواهشا