سلام من مدتی حاجت خیلی مهمی داشتم به طوریکه شب و روز دعا میکردم اشک میریختم هرلحظه هرجا دعا میکردم خواب و خوراک نداشتم چله گرفتم و بسیار مضطرب و گریان و نگران بودم خدارو صد هزار مرتبه شکر خداوند از روی و فضل و رحمت و قدرت و مهربانی و بخشندگیش به ما عنایت کرد نه از روی شایستگیم و حاجت روا شدم و کلی نذر کردم که همشو بهم انجام میدم و زیارت عاشورا رو هم نذر کردم هرروز بخونم و میخونم حالا من دچار وسواس شدم گفتم وقتی به این حاجت برسم اروم میشم الانم واقعا خیلی خیلی خوشحالم و هرچه دارم از خداوند اول بعد عنایت اهل بیت و امام زمان عج و امامان هست حالا من بازم اضطراب دارم استرس دارم و نگرانم مثلا هرروز سجده شکر به جا میارم و خیلی دوست دارم اماهر لحظه دعا میکنم میگم خدایا هرچی دارم از تو دارم همه قدرت به دست توئه شکر گزارتم تا اخر عمر من محتاج توام تنها امیدم توییو همش هم درسته و ایناکارو دوست دارم وظیفمه اما هرلحظه میگم هرلحظه طوری که سردرد میگیرم خسته میشم بی حالپیش خودم میگم اگه نگم نکنه خداوند ناراحت بشه باید هرلحظه بگم که محتاجم تنها توکل بر تو میکنم خدایا اگه نگم خداوند ناراحت میشه یا ...هزار تا فکر برام میاد دوست دارم روزی یکبار یا حداقل چند روز یکبار بگم نماز صبح میگم بعدش میگم نماز ظهر و هزار بار دیگه تا اخر شب طوری که سردرد میگسرم من عاشق دعام و هرچی هم داریم از رحمت و قدرت خداونده اما افراطی بودنش اذیتم میکنه باید هرلحظه بگم خدایا تو پاکی درصورتی که هست و از ته قلبم میگم اما هرلحظه میگم میگم خدایا بقیه کار رو به تو می سپارم و مدام حرف های تکراری درصورتی که خداوند از دلم ما اگاهه و من ایمان کامل دارم که خداوند کنارمونه و شکر گزار خداوند هستم تا اخر عمر اما اگه نگم همه اینارو خیلی چیزای دیگه رو احساس گناه میکنم خواهش میکنم کسانی که تجربه دارن و روانشناس و کارشناشن کمک کنید لطفا پناه برخدا چی کار کنم خداوند خوشحال باشه از من نماز ورو هم سر وقت بجا میارم قران میخونم و خیلی مقیدم ذکر میگم ولی نمیدونم با این افکار چه کنم