منودوست پسرم یه مدته جداشدیم.وایشون کسی بود ک ۱۰۰۰۰۰تادختربراش میمردن...و حتی دخترا بهش پیشنهادرابطه جنسی میدادن و قبول نمیکرد و منوانتخاب کرد..منی ک حتی بهش دستم نمیدادم!ومن خیلی خیلی دخترمناسبی هستم ازهرجهت زیبایی تحصیلی پول خانواده شغل تیپ و...و دوست پسرمم خوب بود ولی ازهمه این لحاظاپایین تربود...منتهاچون شخصیت خیلی مناسبی داشت باهم رابطه ساختیم...وخیلی سخت منوبدست اورد و بعدش شروع شدتازه گرفتاریای کاریش و بی محلیش بمن...کسی ک میمردوزنده میشد واسه پیام من...چن روز یبارم مسیجم سین نمیکنه...و یکی دوبار ک من عصبانی بودم وحالم بدبود!اعتراض کردم به محل نزاشتنش و اونم جای کوتاه اومدن دعواراه انداخت ک توازروز اول شرایط منومیدونستی..اینقدریه ریز صدام نزن...اینقدرفک نکن بی مسعولیتم و اینا...تا این که منم طاقتم طاق شدو کات کردم....ایشونم عصبی شد و هیچی نگف!
بعدقراره باهم صحبت کنیم...و خوب ایشون منو به عنوان یه دختر خیلی خانم و باشخصیت میدونن ک خیلی فهمیدم واینا...و قراره بشینیم صحبت کنیم....من میخام بگم بهش ک رابطه توجه میخاد اولویت میخاد من نمیتونم گزینه باشم واسه کسی...تو منوبکار فروختی...خسته و اذیتم کردی و حالا ک اومدی مث نوش دارو بعدمرگ سهرابه...خلاصه میخام ایناروبگم ولی نیمخام از چشمش بیوفتم بلکه میخام جوری بگم ک عاشق تر بشه!!!ولی نحوه صحیح گفتنشو بلدنیستم ونمیدونم جز به جز زکر کنم اتفاقاتو یا کلیاتو بگم؟؟؟
و چجوری بگم ک هم حرفمو زده باشم هم اون شرمنده بشه و هم بازم بگه من بهترین دختریم ک دیده!
چون مردا ازنظر روانشاختی و درکشون از صحبت خیلی باخانوما فرق داره ک من نمیدونم چجوری باید این حرفارو بزنم ک درست درک کنه