سلام من دیگه هیچ امیدی ندارم الان چند روزه حس توخالی بودن رو دارم حس پوچی میکنم الان میخاین بپرسین دلیلی حتمن داره آره داره ولی اندازه یه داستان بلنده که حوصله تعریف کردنش رو هم ندارم همش حماقت که درحق خودم کردم وزندگیم رو خراب کردم والان باید حسرت بقیه رو بخورم الان میخاین بگین مگه چی کم دارم یا زندگی بقیه هم از دور قشنگه ولی اینطور نیست به هرکس نگاه میکنم حال روزش هزار برابر بهترازمنه من چیکارکردم بازندگیم همشو خراب کردم ناامیدی شدیدی وجودم رو فراگرفته میخام دعا کنم بگم خدایا یه فرصت دیگه بهم بده ولی اونم دیگه حوصله ندارم ازبس دعا وچله خودم خسته شدم ازبس صلوات فرستادم خستم همش بینتیجه امشب دعوت یجایی بودیم به خیلیا حسادت کردم درسته من نمیدونم عمق زندگیشون چیه ولی زندگی من خیلی پوچه واقعن حسن پوچی دارم دلم میخواد مثه اصحاب کهف بخوابم.....