مامانم شهریور ماه داره میره ترکیه
یه تور که نفری 5 میلیون میگیره
مامانم با خالم و دختر خالم میره
تنها
بدون من
وضع مالیمون جوریه که پنج ملیون بیشتر داریم که منم باهاشون برم
من 14 سالمه
و تا الان توی هیچ کشوری به غیر از ایران نبودم
و الان بزرگ ترین آرزوم بودن همراه مامانمه
ولی داداش نامردم که کل خونواده رو میچرخونه و فقط 18 سال داره کاری کرده که مامان بابام با رفتنم به ترکیه مخالف باشن
بهشون گفته که من برام زوده که اینو تجربه کنم
گفته ذهنم هنوز شکل نگرفته و ممکنه با دیدن فرهنگ اشتباهشون و اینکه از ما بهترن بهم بریزم
من دختر مذهبی هستم و چادری
و تا الان کتابای خیلی زیادی در مورد فرهنگشون مطالعه کردم
و روم تاثیری نداشته
دایره علمیم به خاطر مطالعه بالاست
بیش از حد کتاب میخونم
زبان انگلیسی رو فولم
چهار ساله میرم کلاس
ولی نمیتوم باهاش کنار بیام
حاضرم هر کاری کنم که باهاش.ن برم
هر کاری
بهش فکر که میکنم در هیچ صورت اشکم بند نمیاد
بد تر اینکه تازگیا شبا هم همش خواب ترکیه رو میبینم
و فقط گریه میکنم
اگه مامانم بره بابا و داداشم ازم توقع دارن همه کارای خونه رو انجام بدم
فقط یه هفتست
و الان فقط دارم گریه میکنم
به نظرتون اگه تعصب غذا کنم میتونم یهشون بفهمونم که بران مهمه؟
چون خونوادم کوچیک ترین ذره ای خبر ندارن که از ته دل میخوام این سفرو برم
چون الان سه ساله که از شهرمون بیرون نرفتم
بیش از حد افسردم
و فقط گریه میکنم
اما خونوادم نمیدونن و درک نمیکنن
تووورووووخداااا جواب بدید خیلی دارم اذیت میشم و اقعا زیاد وقت نیست
فقط دو هفته
دارم دیوووووووونه میشم