درود فراوان من پسری ۱۵ ساله هستم که افسردگی دارم قبلا یک سوال در باره * افسردگیم پرسیده بودم ولی جواب ندادید و گفتم بهتره با جزییات بیشتر توضیح بدم من افسردگی دارم و خیلی تحت فشارم چرا؟؟چند دلیل داره... یک.وضیعت مالی خوبی نداریم که خیلی جاها صدمه بهم زد مثلا من به علت وضع بد مالی چند ماه کلاس زبانم رو نرفتم و از دوستام عقب موندم و خیلی روم فشار هست و به خوبی قبل نمی تونم روی زبانم کار کنم و از طرفی ما یک ماشین آفرود داشتیم که در زمان کرونا که همه جا بسته بود می رفتیم طبیعت که کسی هم نبود که بخوایم ازش کرونا بگیریم و خیلی خوش می گذشت ولی مجبور شدیم برای بدهی های خونه * جدیدمون بفروشیمش و من خیلییی ناراحت شدم و از زمان فروش اون تو خونه موندم و هیییچ جا نرفتم . دو.من اصلا خواب مناسبی ندارم!حالا این چرا؟؟چون هر موقع می خوابم * خواب کابوس مانند می بینم البته من کلا خیلی نترس هستم ولی کابوس هایی که می بینم فرق دارن... مثلا توی خواب همش تحت فشارم!طوری که صبح بیدار می شم خیلی خستم مثلا خواب می بینم کسی ازم در خواست کمک کرده و من کل خوابم رو دارم می دوم یا دارم محاسبه می کنم یا دارم حرص می خورم و آخر خواب چی می شه؟؟به خواطر * تاخیر کوچیک اون فرد جلوی چشمم می میره و خیلی خواب هام به طور عجیبی واقعی به نظر میان و جالبیش اینه که کاملا بر عکس با زندگی واقعیم توی خواب خیلی کم زور و ناتوان هستم و به خاطر همین سعی می کنم تا می تونم کم بخوابم ولی آخرش باز به همون خواب ولی طور دیگه ای ختم می شه . سه.مادر پدرم!!! پدر و مادرم رو خیلی دوست دارم ولی کلا اونا خیلی دوست دارن منو اذیت کنن چراشو نمی دونم ولی سر هرررر چیزی با من بحث می کنن و خیلی روی اعصابمه . این از دلایلی که من زیر فشارم . من کلا زیاد آهنگ گوش می دم و پیانو می زنم و از وقتی که افسردگی گرفتم کلا بیشتر به سمت آهنگ های غمگین کشیده شدم. من هر روز اندازه * دیدن صد تا غروب دلگیر احساس های بد بهم دست می ده . احساس می کنم راه خاتمه دادن به این احساسات فقط خود کشی هست ولی هیچ وقت وژدانم اجازه * همچین کاری به من نداده .من توی خانواده * پر جمیعتمون دارای کم ترین ارزش برای خانواده هستم و هیچ مشکلی باهاش ندارم و به هر قیمتی باهاش کنار میام .ولی این اواخر خیلی اذیت شدم . و این که من قبلا زندگی خیلی خوبی داشتم ولی از نه سالگی به بعد زندگیم آروم آروم بد تر شد تا به این جا رسید . این رو هم بگم که من برای فرار از احساسات بد زیاد با گوشی بازی می کنم یا توی شبکات اجتماعی مختلف می گردم. من اوایل افسردگیم توی مغزم خیلی شلوغ بود همیشه * خدا سر دو تا انتخاب مختلف توی کله * من دعوا بود انگار قلبم * چیزی می گفت مغزم * چیز دیگه و این قدر این ادامه داشت تا آخر این که الان در باره * هیچ چیز خاصی نمی تونم تصمیم خوبی بگیرم کاملا مغزم خاموش شده و معلوم نیست همین الان زندم یا نه؟!خیلی ممنون می شم کمک کنید.