نمیذارن بیرون برم

Question

من 17سالمه سن کمی نیست
درسم عالیه ولی تا الان مامان و بابا نذاشتن حتی * بارم تنها بیرون برم
تولد دوستام و... خودشون به دوستام میگن نه
الآنم دیگه هیچ دوستی ندارم یعنی مامانم نمی‌ذاره داشته باشم
تا حدی پیش رفته ک روابط اجتماعیم نابود شده حتی میرم برای خرید نمیتونم حرفمو بزنم دیگه خیلی از این وضعیت خسته شدم
دیگه واقعا می‌خوام خودکشی‌ کنم
یا هم از خونه فرار کنم واقعاً خستم اصلا به سلیقه من احترام نمیذارن میخواستم برم هنرستان نذاشتن زورم کردن برم تجربی
بعد اونم کلا حوصله درس ندارم سر این همش بحثمون میشه
میشه کمکم کنین من سال بعد کنکور دارم ولی نمیخوام دیگه شرکت کنم

Answer 1

سلام به شما دوست عزیز

درک میکنم که شما می خواهید استقلال بیشتری داشته باشید اما در هرصورت خانواده نیز نگرانی هایی دارند که این باعث می شود که در مقابل اینگونه روابط واکنش نشان بدهد .

در این مسیر فرار از خانه کمکی به شما نمی کند و تنها مشکلات بیشتری را ایجاد می کند در این مسیر بهتر است که در احترام به پدر و مادر در زمان مناسبی با بیان درک نگرانی های آنها بهتر است که در این مسیر با تعامل با آنها پیش بروید و احساسات و افکار و نیازهای خود را بیان کنید.

Comments

ببخشید ولی تف تو نگرانی که بچه رو نابود میکنه

Answer 2

منم خودم مثل توعم خانوادم نسبت بهم بی اعتمادن واسه همین اجازه بیرون رفتن ندارم
بعضیا میگن یه بار بدون اجازشون برو بیرون اینطوری دیگه خودشون باهات موافقت میکنن ولی من واقعن نمیخام اینکارو کنم چون اونوقت بنظرشون من شدم یه دختر خیابونی
همینکارا رو میکنن که دیگه نخای باهاشون وقت بگذرونی و کم کم بری سمت چیزی که نباید بری
 اون دخترایی که ازادن چون دیگه به این چیزا فک نمیکنن سمتشم نمیرن واسه همینه که اونا از ما موفق ترن(:
اما ما روز به روز داریم افسرده تر میشیم
داریم بهترین دوران زندگیمونو هدر میدیم بدون اینکه بدونیم واقعن داریم چیکار میکنیم
چن سال دیگه اونوقت حصرت این روزا رو میخوریم
ولی کیه که درک کنه مارو
فقط خودمونیم که میفهمیم همو
مادر و پدرامونم فقط میگن ما درکت میکنیم ولی همش حرفه
اونا به بهترین شکل از نوجوونیشون استفاده کردن  اما ما چی؟
خلاصه که امیدوارم یه روز همه دخترا این ازادی ها رو داشته باشن و بخاطرش غصه نخورن...اشک نریزن....افسردگی نگیرن
هعی خوشبحال نسل بعدمون