خاله * من ۲۹ سالش است. بعد مدت ها برایش خواستگاری اهل شمال پیدا شده. هر دو یکدیگر را دوست دارند و با شرایط سخت و ضعف مالی همدیگر کنار آمده اند و تصمیم گرفته اند که در ولایت داماد (به دور از وطن عروس) خانه ای بخرند و زندگی را شروع کنند.
فقط مادر داماد در امر ازدواج دخالت و مشکل درست می کند هر چند که با ازدواج مخالف نیست.
الآن بعد ماه ها، در همه * موارد به توافق رسیده اند به جز در مهریه. قضیه این است که به جز مادر داماد، همه (از جمله خود داماد) سر صد و بیست سکه به توافق رسیده اند۰ ولی مادر داماد راضی نیست که اگر مهریه انقدر کم باشد، اختیار دست دختر می افتد و او را از داماد جدا کرده و به شهر خود می برد. چون او فقط همین یک پسر برایش باقی مانده و می خواهد سر پیری از او نگهداری کند. و می گوید مهریه دوازده سکه باشد.
چون مادر داماد همه کاره و صاحب اختیار طرف داماد است، الآن مسئله خیلی به گره افتاده.
داماد هم نمی خواهد تنهایی به خواستگاری بیاید و زندگی را با اختلاف با خانواده * خود شروع کند و مادرش آبروریزی به پا کند.
طرف عروس هم می ترسد اگر مهریه دوازده سکه باشد، بعدا اگر مشکلی پیش آمد از جمله به تحریک مادر داماد، به راحتی عروس را طلاق داده و رهایش کنند.
الآن داماد هم به عروس اصرار می کند که دوازده سکه را قبول کند و زندگی را شروع کنند، ولی عروس می گوید که اختیار مهریه دست او نیست و نمی تواند به این رضایت بدهد و اصلا درست هم نیست که مهریه دوازده سکه باشد.
به این ترتیب دو سه روز است که عروس و داماد قهر کرده اند و خطر جدایی بوجود آمده. و هیچ گفت وگویی از طرف هیچ کسی (و از جمله گفت و گوی خود عروس و داماد) به نتیجه نمی رسد.
تقاضای راهنمایی از طرف شما برای حل این مشکل را داریم.
از لطفتان سپاس گذارم.