انقدر بد نگاه کرد بهم و زل زد تو سینه هام که تا چند وقت نرفتم بالکن بعدش مجبور شدم برم با یه مانتو و شال رفتم ولی اون باز منو دید و بد نگاه کرد دفعه * بعد چادر پوشیدم با اینکه چادری نیستم گفتم شاید درست نگاه کنه ولی باز همونطوری نگاه کرد خیلی وقیح اصلا دیگه می خوام از این محله برام بالکن هم دیگه نمی رم داداشم رو می فرستم اون هم چند بار گفت بد نگاه می کنه انگار کار بدی کردم نمی خوام کسی بفهمه ولی می خوام هم از اینجا بریم