سلام من می خواستم یه چیزی رو باشما درمیون بزارم من یه خانواده دارم که ازشون متنفرم مثلا پدرم هعی من مسخره می کنه بهم می گه ملخ هم چین شده که دادشم میگه اصن بهم توجه نمی کنن یه طوری بشه می گن خوب می شی یا منو با بقیه مقایسه می کنن می گن گهی نیستی تا هعی بهم گیر می دن الکی الکی یا مث وحشی ها می زننم خفت می دن سر یه چیز کوچیکی مثلا یه کم نمک بریزه زمین مامانم می زنتم یا اگ کار بابامو نکنم خفت می ده من درس دارم میگن بیا کمک می گم میام یکم دیر بشه خفت یه تخقیر حسابی یه کتک حسابی اون موقع خونه بابا بزرگم کلی خفت داد که بابابزرگم با پشه کش زد تو کمرم حتا وقتی هم شوخی می کنه می زنه هعی سعی می کردم باهاش کنار بیام که نشد هعی می گه من می گم باسه شما کار می کنم شما هم مث گو می خورید یعنی حالم ازشون به هم می خوره دوست داشتم اصن متولد نمی شدم می دونید حتا با دادشمم بد تر من رفتار می کنن و راستی من 14 سالمه