سلام ۱۸سالمه
زندگی چرا اینجوریه چرا همه چی خسته کنندس چرا من نمیتونم مثل بقیه عاشق مامان بابام باشم با خانوادم عشق کنم
هم میرقصم هم درس میخونم هم فیلم میبینم ولی هیشه از همه چی خستم هیچیو دوست ندارم
همیشه از بقیه کمک میگیرم دلم میخواد استقلال فکری داشته باشم ولی از فکر بقیه کمک میگیرم وقتی سعی میکنم خودم کاری کنم تنهایی همش اشتباه میشه انگار بقیه همه چیو میفهمن فقط منم که بی عقل و بچم دلم میخواد همش بغل ینقر چس ناله و گریه کنم حالم از خودم بهم میخوره برعکس قیافمو دوست دارم کاش خدا بجا قیافه بهم منطق و ذهن خوب میداد چرا من این شکلیم مگه منم * آدم مثل بقیه نیستم چرا نمیتونم تنهایی تصمیم بگیرم منطقی باشم حتی * بچه باهام لج کنه داغ میکنم باهاش لج میکنم هی همه انتظار دارن درست شم ولی نمیتونم
نگین پیاده روی کن کتاب بخون فلان فلان
من از درون داغونم میخام درست شم اینجوری زندگیم خراب میشه حالم هر روز بدتر میشه گیجم نسبت ب اطرافم همیشه همش تو فکر و رویام یجوری ک جلومو نمیبینم زمین میخورم یا ب در دیوار هرکاری میکنم درست نمیشه میگم مامان منو ببر روان شناس مشاوری چیزی نمیبره
خسته شدم
تو ثانیه حالم عوض میشه ینفر بگه تو ب هدفت نمیرسی ب این دلیل حالم خیلی بد بشه کاش فقط خودم رو حال خودم تاثیر داشتم فقط خودم حال خودمو میتونستم خوب کنم ولی همش از بقیه و فضای اطراف حالم عوض میشه واسه * لحظه جوگیر میشم میگم من عوض میشم یه ساعت بعد میشم همون گوهی که بودم:(
دلم میخواد کتابی که بتونه روم تاثیر بذاره بخونم بزرگم کنه دهنمو باز کنه ..میشه بم معرفی کنین
بنظورتون الان بخونم یا تابستون آخه مدرسه دارم ولی نمیتونم اینجوریم بمونم دلم میخواد زود بهتر شم
کاش بمیرم خسته شدم از خودم:(
کمکم کنین تورخدا