سلام من هلنا هستم ۱۵سالمه
من چند وقتی هست که دلباخته یه پسری شدم که ۲۱سالشه،و خب من همیشه با کسایی رابطه داشتم که از من خیلی بزرگتر بودن
من همیشه خودمو اول رابطه جای یه آدمی که سنش مثلا ۱۷ هست جا میزنم،و خب برای این اینکارو میکنم که بتونم با طرفم ارتباط داشته باشم
متاسفانه من همیشه ترجیح میدم عاشق کسی بشم که دوسش دارم،نه اینکه کسی که دوسم داشته باشه
و خب خیلی پیشنهاد دارم برای رابطه و دوستی،که با سن واقعیم گفته میشه
ولی خب با سنم مشکلی ندارن
من چند وقتی هست که دلباخته یه پسری شدم که اسمش علیه،ما تو تهران.تهرانپارس زندگی میکنیم
و خب اون هم ماشین داره و یه کار داره و.....
خلاصه کیس مناسبیه
ولی چون من ایشون رو خیلی وقته که میشناسم در فضای مجازی.اینستاگرام
به ایشون احساسم رو نگفتم
حدودای یک سالی میشه که به ایشون احساسم رو نگفتم ولی خب تا همین چند روز پیش که با هم مثل هر روز که خیلی عادی باهم حرف میزدیم تو اینستاگرام،یه روز داشتیم بازی میکردیم.حقیقت
و چون میخواستیم که با ویدیو کال بازی کنیم نمیشد تو اینستاگرام ویدیوکال کنیم
من شماره * خودمو دادم به ایشون و ایشون تو واتساپ بهم پیم دادن،وقتی که بازی رو شروع کردیم من بهش گفتم علی میشه بهت یه چیزی بگم؟؟و احساسم رو بهش گفتم
و خب وقتی که گفتم انگار ایشون هم همین حس رو نسبت به من داشت
الان چند روزی هست که باهم حرف میزنیم،ولی نه مثل دوست های عادی
من چون قبلا هم دوست پسر های زیادی داشتم،و مادرم هم با من یکی بود و با این موضوع مشکلی نداشت،منو همراهی میکرد
تا همین چند وقت پیش که من آسیب خیلی خیلییی بدی دیدم،با یه آقا پسری که ۲۳سالش بود و واقعا همو دوست داشتیم و عاشق هم بودیم رفتیم آگاهی و همونجا بود که رابطه * ما تموم شد،رابطه * ما چند روز بیشتر نبود ولی همون چند روز انگار برامون به اندازه * یک سال گذشته بود
مادرم و پدرم این موضوع رو فهمیدن و چند روزی باهام حرف نمیزدم ولی دوباره ما باهم هستیم،و مشکلم اینه که من چون نمیخوام مثل دفعه های قبل مادرم رو گول بزنم،خواستم بهش بگم که بله من دوست پسر دارم ولی نه مثل اون آقایی که باهاش رفتم آگاهی،که اونجوری ضربه خوردم و چون عاشقش بودم ضربه خوردم
من نمیخوام عاشق کس دیگه ای باشم،میخوام که دوست داشته باشَمِشون
من میخوام که مادرم دوباره با من همراه باشه مثل قبل ولی انگار دیگه اینطوری نیست
امروز من بهش این موضوع رو گفتم که بله من با علی دوستم و رابطمون داره یکم بیشتر از دوستی میگذره و تبدیل به دوست دختر دوست پسر میشه
ولی خب انگار زیادی خوشحال نشد و شاکی هم شد،حتی عکسش رو هم نشون دادم گفتم بله اینجوریه اونجوریه
ولی خب فعلا از دستم ناراحته
میخوام که دوباره مادرم رو راضی کنم و خب باید چیکار کنم؟؟؟