سلام
از ازدواجم راضی نیستم
زنمو دوس دارم اونم منو دوس داره
اما
هروقت برمیگردم خونه پدرم و شب برمیگردم
ناراحت میشم
از خودم ناراحتم که خودم خواستم ازدواج کنم اما حالا تحمل دوری خانوادمو ندارم
به خودم میگم کاش چند سال بیشتر پیششون میبودم تا ازشون سیر میشدم
تصور اینکه برای همیشه از اونا دور شدم و دیگه باید به فکر زندگی خودم باشم و مثل قبل نمیتونم هر لحظه کنارشون باشم سخت عذابم میده
چطور خودمو اروم کنم
تورو خدا راهنماییم کنید