سلام من دختر نوجوان ۱۴ ساله هستم و ۱۱ سال و نیمگی به سن بلوغ رسیدم
و الان واقعا این نیاز ها رو بیشتر از همیشه حس میکنم! مخصوصا الان که داشتم مشق های ریاضیم رو انجام میدادم و به دفعه ذهنم رفت اون ور و تمرکزم بهم ریخت حتا به این فکر کردم که جدی جدی چطور میشه یه پسر خوب پیدا کرد که ره هایی که به ذهنم رسید یکیش که رابطه مجازیه که بدرد نمیخوره و بقیش هم فک نکنم اینجوری پسرای خوبی پیدا بشه و یه دوست دارم که البته ارتباطمون خیلی خیلی کم شده ولی گفتم شاید بشه به اون بگم ولی بنظرم اومد پسرایی که دور اون هستن آدمای خوب و درستی نیستن و از همه * اینا بگذریم من فکرنکنم که شرایطش رو داشته باشم که با کسی قرار بزارم و اگه این هم جور بشه به این فکرکردم که من اگر الان وارد یه رابطه بشم اصلا چی از دوستی و رابطه میدونم؟ تنها چیزی درحال حاضر تو ذهنم هست تخلیه کردن این نیازهاست و دوست داشتن و دوست داشته شدنه که ممکنه وقتی رفتم باکسی مسئله وسیع تر بشه و من توش گیر کنم و ندونم چیکارکنم و بعد هم اینکه مثلا بگه بیا بریم فلان جا هزارتا احتمال رو در نظر میگیرم و شاید اصلا نشه با طرف گرم و صمیمی و نزدیک بشم و اینکه اصلا چطور اون آدم رو بشناسم بفهمم آدم درستیه یانه و...
و درمورد رابطه جنسی هم هزارتا خطر و بیماری ممکنه آدم بگیره بعد اصلا نمیشه اعتماد کرد که مثلا پسره در اون حین یواشکی فیلم نگیره یا یهو تا من حواسم نیست یه عکسی بگیره تا بعدا به عنوان آتو ازش استفاده کنه یا مثلا یه مکانی رو انتخواب کنیم بعد تا مت رفتم اونجا ببینم که چندتا پسر دیگه هم اونجا هستن...
بنابراین من واقعا نمیدونم چیکارکنم
پارسال هم این فکرها و نیاز ها(البته با شدت کمتر) داشتم و به خودم قول دادم بزارم تا ۱۴ سالم بشه هیچکاری نکنم و اون موقع تصمیم بگیرم
الان هرچی بیشتر میگذره این حس ها درم بیشتر میشه و من واقعا نمیدونم باید چیکار کنم
شخص خاصی هم دوست ندارم،پارسال از یکی خوشم میومد ولی حس دائمی نبود
میدونم طولانی شد ولی لطفا جواب بدید