سلام من 19 سالم هست،یک خواهر کوچیکتر دارم ۸ سالشِ.
از وقتی دو سالش تموم شد باهاش جدی برخورد گردم و مثل ادم بزرگها باهاش رفتار کردم.الان که هشت سالش شده مدام سعی میکنه از بچه های دیگه تو دل برو تر باشه و یا از بچه هایی که میبینه من دوستشون دارم شدیدا بدش میاد.اگرم از بچه ای خوشم نیاد اونم خوشش نمیاد.
دختر سنگین و متینی هست اما حرف گوش نمیکنه،خیلی گستاخِ و دروغ میگه و گاها حتی اگه کاری نکرده باشه نمیتونه از خودش دفاع کنه به خصوص در برابر من.
خیلی دوستش دارم اما از بغل کردنش خجالت میکشم و نمیتونم جز ناز کردنِ موهاش لپشو بوس کنم با مثل خواهرای دیگه بغلش کنم و خیلی مهربون باشم.
نمیدونم چرا؟بااینکه میدونم هنوز بچه است اما ازش انتظار دارم خیلی چیزهارو بدونه و سوالهای بی جهت نپرسه،وقت تلف نکنه،متمرکز باشه و شرایط رو درک کنه.
گاها بیش از حد خشک و جدی باهاش برخورد میکنم.
خانواده میگه من باعث میشم خواهر کوچکترم احساس کمبود در درونش داشته باشه،میگه تقصیرِ منه که اون اینطوری رفتار میکنه.
ابجیم از بچه های کوچیکتر بدش میاد با هرکسی بازی نمیکنه،از تعداد کمی از افراد خوشش میاد،خیلی حرص میخوره،از خواهرزاده * کوچیکمون هم اصلا خوشش نمیاد،دروغ میگه و گستاخی میکنه.
خیلی حس بدی دارم،انگار واقعا تقصیرِ منه چون انگار میخواد توجهِ من و جلب کنه.
من نمیتونم گوشت بخورم،از گوشت میترسم و مشکل جدی ای در من هست که موجب شده سیستم ایمنی بدنم ضعیف تر بشه.
ابجیمم عاشق گوشت هست اما جدیدا سعی میکنه مثل من گوشت نخوره و کمتر غذا بخوره.
خانواده از اینکه ویژگی منفیم توسط ابجیم کپی میشه اصلا خوشش نمیاد و یک بار اونقدر از دستم عصبانی شدن که به زور بهم گوشت دادن و اونقدر حالم بد شد که تا یک هفته * تموم نتونستم لب به غذا بزنم و از پا افتادم.البته قابل درک هست اونا میترسن که ما چیزیمون بشه بالاخره عضو کوچکتر خانواده هستیم.
راهنماییم کنید.با آبجیم چطور رفتارکنم؟چطور باهاش مدارا کنم؟چطور بهش محبت کنم؟چطور صبور تر و مهربونتر باشم؟