سلام وقت بخیر
من 16سالمه و دختر هستم،جناب رواشناس خواستم بگم من خیلی همش تو گذشته ام. مثلا دائم یادم میفته به خاطرات گذشته و بخاطر همین تو تمام زندگیم تلاش میکنم که به بهترین شکل زندگی کنم که نکنه بعدا بگم گذشته بد بود.
مثلا من الان علاقه مند شدم به پسر همسایمون. بعد همش به خودم فخش میدم که چرا قبلا یک بار ندیدیش. همش جلو چشمات بود، اما تو کور بودی چرا ندیدیش. الان اون 18سالشه. من از کلاس شیشمم همسایه اینا شدیم. یادم میفته به اون روزایی که از مدرسه می اومدم اینم دقیقا همون موقع میومد. من از اینور کوچه میومدم اون از اونور کوچه. بعد به خودم میگم چرا منگل یبار بهش اونموقع علاقه مند نشدی و ندیدیش، و مثلا من اونموقع اونقد بچه بودم که طرفدار فوتبال و این چرت و پرتا بودم. بعد الان به خودم میگم چرا انقد روانی بودی؟ مثلا فکر میکردی فلان سلبریتی میاد باتو ازدواج میکنه؟ولی در همین صورت خیلی از دوستام دوست پسر و عشق واقعی داشتن. اونا کار درست رو کردن. حداقل دیگه پشیمون نیستن که آب تو هاون کوبیدن و علاقه مند به یه سری توهمات شدن. بعد مثلا یادم به چیزای دیگه ام که مربوط به گذشته هستن میفته. و به خودم فحش میدم. و حرص میخورم.
چیکار کنم؟